مادرانی که این چنین باشند، در عالم بی غمی و تعهدی و به دنبال عیش و طرب باشند فرصت مهرورزی به کودک، پرورش و تعدیل تمایلات او را ندارند، هرگز نمی توانند امیدی به سلامت روانی کودکان داشته باشند. مادری که جزو مشتریان دائمی سینماها، کاباره ها، تریاها، مجالس انس و در جمع به فکر سرگرمی خویش است چه مادری و چه تربیتی؟
مادری که پناهگاه کودک را از بین برده و او را به دست غیر سپرده است چه تعهدی و چه احساس مسؤلیتی؟
به هنگامی که پدر و مادر برای تفریح به بیرون می روند و کودک را به دست غیر می سپارند طفل بیشتر احساس دلتنگی می کند و شاید این امر حتی خشم او را
برانگیزاند و این تصور را در او زنده سازد که او زندانی است و گرفتار سرپرست یا کلفت، و طبعاً چون امکان اعمال خشم را ندارد وامانده و مضطرب می شود و زمینه برای ناراحتی های روانی او فراهم می گردد.
گاهی مادران برای عیش و آسایش بیشتر طفل را به کودکستان و از آن بدتر به مؤسسات شبانه روزی می فرستند در حالی که زندگی در کودکستان نمی تواند عطش طفل را در نیاز به نوازش سیراب کند. زیرا مربی کودکستان هرچند پرورش یافته باشد نمی تواند نقش مادر را ایفا نماید و در کودک انبساط خاطر ایجاد کند. کودکی که دامان مادر را نمی بیند و یا کمتر می بیند از زندگی دلسرد و مأیوس است، خودخوری می کند و دائم افسرده و ناراحت است.