این حالت نظر به جنبه ی عاطفی غریزه ی جنسی دارد. توضیح مطلب آن که به طور کلی فعالیت غریزه ی جنسی در انسان دارای دو منشأ است:
الف) منشأ بدنی و فیزیولوژیک: غریزه جنسی هنگامی که منشأ بدنی دارد مانند سایر غرایز عمل می کند؛ یعنی در وقت نیاز واقعی و کمبودهای بدنی فعال می شود تا به ترمیم
کاستی ها و نیازهای درونی بدن بپردازد. به همین دلیل ترشحات غدد جنسی، گذشته از تولید سلول های جنسی نر و ماده، در رشد اندام های داخلی به ویژه در تأمین آرامش عصبی و روانی نیز تأثیر مهم و حیاتی دارد….
ب) منشأ عاطفی: غریزه ی جنسی وقتی منشأ عاطفی دارد که ما فوق نیز طبیعی و استعداد بدن بوده و به مثابه ی یک حرکت اضطراری، موجب فشار عصبی و روانی و عوارض نامطلوب جسمانی خواهد شد. منشأ عاطفی غریزه ی جنسی، در اثر تحریک پذیری از مظاهر شهوت انگیز، چشم چرانی و ملامسه با جنس مخالف ظاهر می شود و ادامه ی آن گاهی تولید حالات پایدار و ملکات نفسانی می کند؛ به طوری که حتی در پیری و پایان فعالیت جنسی، غده های مربوط نیز موجب لذت کاذب جنسی می شود. (1)
با توجه به مطلب بالا، نظر به این که غریزه ی جنسی نیرومندترین غریزه ی آدمی است و هم چون مخزن آماده ی انفجاری است که در صورت بی احتیاطی حتی با یک جرقه آتش شعله ور شده، می سوزد و می سوزاند، لذا تحریک غریزه جنسی نوجوانان و جوانان بدون همسر و ایجاد تمنای شهوت در وجود آنها به سبب کشف حجاب و عدم پوشش مناسب معقول و مشروع و در عین حال توانایی نداشتن آنان بر تأمین و اشباع به موقع آن از راه ازدواج، باعث می شود آرامش غریزی و تعددلی روانی آنها از بین برود و در اثر فشارهای غریزی و عصبی و روانی و احساس محرومیت، مبتلا به اختلال های روانی و عصبی و عوارض نامطلوب جسمانی بشوند، مگر افرادی که در پرتو ایمان و تقوای عالی، خویشتن داری می کنند و از نگاه های حرام و روابط آزاد جداً اجتناب می نمایند، تا این که شرایط ارضای غریزه از راه درست برای آنان فراهم شود.
گستردن سفره تحریکات جنسی در جامعه و ایجاد هیجان های شهوانی در جوانان و نوجوانان با شعار فریبنده و غیر منطقی «الانسان حریص علی ما منِع«، و در عین حال ممنوعیت و محرومیت آنان از بهره بردن از آن، نظیر پهن کردن سفره ی غذاهای رنگین در برابر دیدگان انسان های گرسنه و در عین حال ممنوع کردن آنها از خوردن است، که
مشکلات و عوارض سوء روانی و جسمی آن بر کسی پوشیده نیست. عدم ممنوعیت نیز انحراف جنسی است و مشکلات و عوارض نامطلوب آن به مراتب بیشتر است.
بنابراین هیجان های شهوانی و فشارهای غریزی و عصبی در اثر تحریک پذیری از مناظر شهوت انگیز و جاذبه های زنان خودنما از یک سو و احساس محرومیت ناشی از عدم تمکن و قدرت برای ارضای غریزه ی جنسی از سوی دیگر، هر کدام منشأ ضربات سخت بر اعصاب و روان و در نتیجه ابتلا به اختلال های روانی و امراض جسمی و عصبی می گردد.
به سبب این عوامل است که به قول یکی از شارحان بزرگوار نهج البلاغه، حدود پنجاه دردِ بی درمان، جامع های بشری را فرا گرفته است، (2) که جز با تمسک و چنگ زدن به مکتب روان شناسی و انسان ساز اسلام قابل علاج نمی باشد.
از همین رو این عصر علی رغم پیش رفت های زیاد در علم و تکنولوژی و نام گذاری آن به عناوین متمدن، به دلیل سیر نزولی جوامع از جهت روحی و معنوی و افزایش انحرافات، از بیماری های روانی بیش از گذشته رنج و عذاب می کشد و متأسفانه آمار مبتلایان رو به گسترش است؛ بر همین اساس نیز این عصر به عناوینی همانند عصر از خود بیگانگی و بحران هویت، عصر اضطراب و افسردگی، عصر تحیر و سرگردانی و عصر بحران معنویت و اخلاق و امثال آن نام گذاری شده است.
این است رمز افزایش اختلال های روحی و روانی و عصبی همراه با عوارض ناگوار آنها و خودکشی ها در دنیای غرب و غرب زده و این است یکی از علت ها و فلسفه های حرمت بی حجابی و خودآرایی زنان در برابر نامحرمان که از بزرگ ترین گناهانی است که به دنبالش گناهان و فجایع زیادی را به بار می آورد.
نتیجه این که تن دادن به حکم عقل و وحی در باره ی لزوم و ضرورت پوشش کامل اسلامی و رعایت عفاف و شئون انسانی برای حفظ آرامش و بهداشت روانی و عصبی دارای اهمیت و برکات فراوانی است و بی اعتنایی به آنها منجر به آسیب های روحی و
روانی و عصبی افراد جامعه می شود، بلکه گریبان خود زنان خودنما و بدحجاب و همسران و فرزندان امروز و فردای آنها را نیز می گیرد.
ضمن این که اعتماد جوانان آسیب دیده را به زن سلب می کند و زنان و دختران را فاقد پاکی، صداقت و وفاداری و رازداری قلمداد می کنند و به طور کلی نگرش منفی به این موجود لطیف و شریف پیدا می شود که همین امر سرآغاز بسیاری از ظلم ها و تعدی ها به حقوق و شخصیت زن خواهد بود.
1) مقدمه ای بر روانشناسی زن، ص90.
2) شرح نهج البلاغه، ج12، ص205.