والدین گاهی سعی می کنند با شاد کردن، خنداندن، اصرار، ادا درآوردن و… کودک را وادار به غذا خوردن کنند. بیشتر این خانواده ها باعث کاهش اشتهای کودک می شوند و غذا دادن به کودک را تبدیل به کاری خسته کننده و رنج آور می کنند.
هر کاری که باعث شود که کودک فکر کند والدین به غذا خوردن او علاقه مند هستند و مواظب غذا خوردن او می باشند، اشتهای کودک را کم می کند. همچنین هر کاری که به شکلی کودک را وادار به غذا خوردن می کند، اصرار به غذا خوردن کودک، تهدید، تشویق و تنبیه کودک برای غذا خوردن، موجب کاهش اشتها در کودک می شود. بعضی از مادران برای غذا دادن به کودک دست به ابداعات و ابتکاراتی می زنند به این امید که کودک غذای بیشتر بخورد، آنها باید بدانند که با این گونه کارها اشتهای کودک را خراب می کنند، همچنین باعث لوس شدن و بدبار آمدن کودک می شوند. ابتکارات مادر باید در مورد متنوع کردن غذا باشد که در این صورت باعث افزایش اشتها می شود (به قسمت درمان بی اشتهایی رجوع کنید.)
در این جا چند نمونه از کارهای والدین و اطرافیان که اشتهای کودک را کم می کند، آورده می شود. والدین باید توجه کنند که کارهای مشابه و
هر روش جدید دیگری نیز همین حالت را دارد این روشها، حتی در مواردی که کودک کاملا به غذا احتیاج دارد و به علتی مثل بیماری، کم اشتها شده هم نباید به کار بروند، چرا که ممکن است در ابتدا کمی نتیجه دهند ولی کاملا بی ثمر هستند.
الف) تشویق کردن و جایزه دادن به کودک: مادر به بشقاب کودک نگاه می کند و او را تشویق می کند که کمی دیگر غذا بخورد. هر لقمه ای که کودک می خورد، با تشویق و احسنت مادر روبرو می شود. مادر کودک خود را به اطرافیان نشان می دهد و می گوید ببینید چه خوب غذا می خورد.
گاهی به کودک وعده ی جایزه داده می شود. اگر خوب غذا خوردی برای تو قصه می گویم. چند لقمه ی دیگر غذا بخور تا به تو یک شکلات بدهم. آفرین حالا که خوب غذا خوردی ترا به گردش می برم.
ب) به خاطر مامان غذا بخور: مادر می گوید یک لقمه به خاطر مادر غذا بخور. یک لقمه هم برای پدر بخور. به خاطر عمه یک لقمه ی دیگر غذا بخور و…
ج) تهدید کردن و ترسانیدن کودک: اگر غذا نخوری می میری، اگر غذا نخوری، غذا را به بچه ی همسایه می دهم تا او بزرگ شود و تو کوچک بمانی. اگر غذا نخوری دوستت ندارم. اگر غذا نخوری ترا کتک می زنم. اگر صبحانه نخوری شکایت تو را به معلمت می کنم و…
د) غذا دادن به سایرین: مادر ابتدا قاشق را به دهان خود می برد و سپس به کودک می دهد. قاشق را تا کنار دهان عروسک می برد و به عروسک غذا می دهد و سپس می گوید حالا یک قاشق هم تو بخور. گاهی مادر می گوید بیا بیا پیشی (گربه) بیا غذا را بخور و سپس اضافه می کند نه نه بچه ی من خودش غذا را می خوره.
ه) شکلک در آوردن: پدر و مادر خودر ا به شکلهای خنده دار، در می آورند تا کودک غذا بخورد. گاهی صدای حیوانات را ایجاد می کنند، چهاردست و پا راه می روند، بالا و پایین می پرند و هنگام خنده ی کودک یک قاشق غذا به او می دهند. گاهی کودک با رفتار خود، والدین را کنترل می کند مثل او دوست دارد که اداهای پدر و مادر را ببیند و از طرفی می داند که اگر اصلا غذا نخورد، بعد از مدتی این اداها تمام می شود، بنابراین بعد از چند ادا و شکلک یک لقمه غذا می خورد تا این بازی ادامه پیدا کند.
بعضی مادرها قاشق غذا را به شکل هواپیما در هوا چرخی می دهند و بعد از درآوردن صدای هواپیما، فرودگاه قاشق را به دهان کودک قرار می دهند، کودک هم که این بازی را دوست دارد غذا را می خورد و منتظر هواپیمای بعدی می ماند. چنین کودکی به طور معمول غذا نمی خورد و مادر او فکر می کند که روش بسیار مفید و اثربخشی را پیدا کرده است، در حالی که این روش باعث خستگی مادر و بد
عادت شدن کودک می شود، همچنین بعد از چندین بار استفاده کردن از این روش اثر خود را از دست می دهد.
و) وادار کردن کودک به غذا خوردن با زور و فشار: با زور دهان کودک را باز کرده و غذا را وارد آن می کند. مادر همراه با ظرف غذا دنبال کودک می دود و هر جا او را گیر آورد قاشقی غذا به زور به او می دهد. ظرف غذا جلوی کودک گذاشته می شود و تا آن را به طور کامل نخورده اجازه ندارد از جایش بلند شود. هنگام غذا نخوردن یک پس گردنی از پدر یا مادر دریافت می کند و دست پدر تا پایان غذا خوردن بالای سر کودک است تا در صورت نخوردن غذا، بر پشت گردن کودک فرود آید.
این روشها به همراه صدها روش دیگر به کار گرفته می شوند و حاصلی جز بی اشتهایی کودک، مشکلات تغذیه ای در زندگی آینده ی کودک، خستگی والدین، بد تربیت شدن کودک و… ندارد. کودک در سال دوم استقلال پیدا می کند و دوست دارد که به او اهمیت دهند. کودک وقتی می بیند پدر و مادر به غذا خوردن او اهمیت می دهند و موقعی که غذا نمی خورد به او توجه می کنند، سعی می کند با غذا نخوردن خود، توجه آنها را بیشتر به سمت خود جلب نماید.
کودک بعد از یکسالگی تا حدود سه سالگی حالت منفی گرایی دارد و دوست دارد کارهایی مخالف گفته ی دیگران انجام دهد تا
استقلال خود را ثابت کند. این حالت وقتی با تمایل کودک به توجه دیگران به او همراه شود باعث می شود تا اصرار و فشار به کودک در هر موردی نتیجه ی عکس بدهد. اگر به کودک اصرار کنید، غذایی بخورد از خوردن آن خودداری می کند و اگر کودک را از خوردن یک نوع غذا منع کنید، بیشتر به خوردن آن نوع غذا تمایل پیدا می کند. البته این موضوع در مورد اصرار و منع مستقیم است ولی می توان با جالب توجه کردن غذا، کودک را به خوردن آن تشویق کرد.