پدر و مادر نسبت به فرزند خود دو نوع علاقه دارند، یکی عقلی و منطقی، و دیگری احساسی، علاقه ی منطقی موجب می گردد گاهی والدین با کمال جدیت فرزند خویش را در رنج قرار می دهند و
موجبات ایلام وی را فراهم آورند؛ مثلا طفل در اختیار جراح قرار می دهند. والدین در آن حال اشک می ریزند، دلشان می سوزد و چمشانشان می گرید اما از پزشک می خواهند هر چه زودتر او را تحت عمل قرار دهد، عضو قطع کردنی را قطع کند با همه ی لوازم و عوارضی که در درد و رنج و احیانا نقص عضو دارد. آن اشک در اثر علاقه ی احساسی است و این تقاضا در اثر علاقه ی عقلی و منطقی. اگر آنها ملاحظه ی دل سوختن فعلی را بکنند و علاقه ی احساسی را بر علاقه ی منطقی مقدم بدانند و اجازه ندهند که عضوی از اعضای او را ببرند، در حقیقت به مرگ او تن داده اند؛ اما به منطق عقل و به حکم علاقه به سرنوشت فرزند، پا روی احساسات خویش می گذارند و به ایلام و آزار طفل تن می دهند. (1)
1) مجموعه ی آثار، ج 3، ولاءها و ولایتها، ص 260.