انسان به یک مرحله از سن که می رسد، تغییراتی ناگهانی و تغییری شبیه نوعی جهش در اندامش و احساساتش و اندیشه اش پیدا می شود که «بلوغ» نامیده می شود، هر کسی در حقیقت، یک بلوغ طبیعی دارد، به طور دقیق نمی توان یک زمان معین را مرحله بلوغ برای همه ی افراد معین کرد، ممکن است بعضی افراد از بعضی دیگر، زودتر به مرحله ی بلوغ طبیعی برسند.
خصوصیت فردی افراد و همچنین خصوصیات منطقه ای و محیطی در تسریع یا تأخیر بلوغ طبیعی تأثیر دارد. آنچه مسلم است این است جنس زن از جنس مرد زودتر به مرحله ی بلوغ طبیعی می رسد. از نظر قانونی لازم است یک سن معین که سن متوسط عموم است و یا سنی که حداقل سن بلوغ است. (به علاوه شرطی دیگر، مانند رشد، در فقه اسلامی) در نظر گرفته شود تا همه افراد یک ضابطه داشته باشند.
بنابراین ممکن است افرادی به بلوغ طبیعی رسیده باشند ولی
هنوز به سن بلوغ قانونی نرسیده باشند. در اسلام، طبق نظر اکثریت علمای شیعه، بلوغ قانونی مرد از نظر سن، تمام شدن پانزده سالگی- به سال قمری- و ورود در شانزده سالگی تعیین شده است. و بلوغ قانونی زن، تمام شدن نه سالگی و ورود به ده سالگی تعیین شده است.
بلوغ قانونی یکی از شرایط تکلیف است یعنی فردی که به مرحله ی قانونی نرسیده باشد مکلف نیست، مگر با دلیل ثابت شود که به مرحله ی بلوغ طبیعی قبل از بلوغ قانونی رسیده است. (1)
– آن چیزی که شرط تکلیف هست و شرط صحت نیست، بلوغ است. کودک نابالغ خودش مکلف نیست ولی اگر به حد تمیز رسیده باشد که مانند یک بالغ بتواند عملی را درست انجام دهد عملش صحیح است. بنابراین یک کودک می تواند رابط میان امام و مأموم و رابط میان مأمومها در نماز جماعت واقع شود، همچنان که می تواند در عبادت از دیگران نیابت کند. و آنچه مسلم است این است که بلوغ، شرط صحت عبادت نیست، اما در معاملات چطور؟ برخی از علما معتقدند که بلوغ در معاملات شرح صحت است و کودک ممیز که خوب و بد را بفهمد نه می تواند مستقلا و برای خود، و نه به نیابت از غیر، معامله ای را انجام دهد، مثلا خرید و فروش کند، یا اجاره بدهد، یا اجرای صیغه ی نکاح نماید و برخی دیگر معتقدند که کودک ممیز مستقلا و برای خود نمی تواند معامله ای را انجام دهد ولی می تواند از طرف دیگران، نیابت و وکالت کند. (2)
1) مجموعه ی آثار، ج 2، انسان در قرآن، ص 293.
2) مجموعه ی آثار،ج 2، انسان در قرآن، ص 299.