در دوران شیرخوارگى مسائل مربوط به بهداشت و واکسیناسیون کودک، تغذیه، شیر دادن، و رعایت نظم و ترتیب در این مورد، زیانهاى حامله از واگذارى نوزاد به دایه و یا ممانعت استفاده از شیر مادر بایستى مورد توجه قرار گیرد.
باید دانست که مادر اولین کسى است که نوزاد با او رابطه عاطفى برقرار مىنماید و اگر در نحوه ایجاد این رابطه اختلالى حاصل شود اثرات آن در دوران زندگى در نحوه همسازى کودک و یا نوجوان با محیط و برقرارى مناسبات صحیح با افراد دیگر آشکار خواهد بود.
بدیهى است اساس و بناى روانى فرد در دوران کودکى پى ریزى مىشود. عدم توجه به سالم سازى محیط زیست از نظر مسائل
عاطفى و روانى کودکان را با مسائل و مشکلات عدیدهاى روبرو کرده و آنان را به صورت یک کودک دشوار تحویل جامعه مىدهد و یا ممکن است کودک در آینده به بیماریهاى روانى و رفتارهاى غیر طبیعى یا ضد اجتماعى که مولود محیط نامساعد و ناسالم خانواده است گرفتار شود.
در دوران کودکى عدم مناسبات صحیح بین پدر و مادر و مناقشات فى ما بین، تبعیض و تشویق بى جهت بین کودکان، روان کودک را نامتعادل مىنماید.
اگر پدر و مادر به ضروریات زندگى(امنیت در خانواده، همسازى، و انطباق صحیح با محیط خانواده و خارج، ارضاى تمایلات بطور منطقى و مطلوب)توجه ننماید، احتیاجات کودک به نحو کامل درک نشود و ثبات عاطفى در خانواده وجود نداشته باشد در این صورت کودکى که در حال رشد است دچار نابسامانىهاى روانى خواهد شد.
مناقشات پدرو مادر یکى از مهمترین مسائلى است که کودک را دچار حالت دوگانگى عاطفى نموده، و او را بر سر دو راهى قرار مىدهد و کودک را به طور ناخودآگاه مجبور به عکس العملهاى ظاهرا غیرطبیعى مىنماید. مردان خشن یا ضعیف اکثرا کودکان نامتعادل از نظر روانى و شخصیتى دارند.
مراکز بهداشت روانى متوجه شدهاند که بیشتر کودکان دشوار مربوط به خانوادههاى از هم پاشیده هستند، یا یکى از والدین فوت نموده، متارکه کرده و یا بنا به اقتضاى شغلى و نیازهاى اقتصادى، پدر و مادر احتیاج به کار خارج از منزل به صورت مداوم
داشتهاند. کودکان این خانوادهها، اکثر روزها را به تنهایى و در بدى و یا در دامان افراد دیگرى غیر از پدر و مادرى که هیچ گاه جاى پدر و مادر را نخواهد گرفت گذرانیدهاند. اعطاى آزادى زیاد به کودکان، اعمال انظباط شدید و سختگیرى، و یا توجه و محبت خارج از اندازه نیز در ایجاد اختلالات رفتارى در کودکان مؤثر خواهد بود.
بالعکس آزاد گذاشتن کودکان، شخصیتى نابهنجار، متغیر، و خودسر ایجاد مىکند. باید دانست که کودک چون آینهاى نقش پذیر بوده و بى نهایت تحت تأثیر محیط زندگى خویش قرار مىگیرد و همیشه کوشش مىکند از آنچه که در اطراف مىبیند براى خود الگویى ساخته و با استفاده از واکنش همانند سازى شخصیت خود را متناسب با آن الگو درآورد.
بنابراین رفتارهاى غیرطبیعى و یا انحرافى در پدر و مادر ممکن است ضایعات جبران ناپذیرى در روان کودک ایجاد نماید.