بخشى از خواستههاى آدمىاز قبیل خوردن، آشامیدن، خوابیدن، ازدواج نمودن، از خود دفاع کردن و امثال اینها تمایلات نفسانى و غریزى است که براى حفظ بدن و بقاع نوع و زندگى این جهان لازم است.
از خواص این خواستهها این است که زود گذر و موقتىاند، یعنى در اوقات معین ظاهر مىگردند و پس از ارضاء ناپدید مىشوند. مثلا نیاز جنسى تا وقتى است که این غریزه اعمال و اشباع نشده، اما همین که اشباع شد، هیجان برطرف گردیده. میل مربوط از میان مىرود، و چه بسا که نوعى نفرت و ناخوشایندى هم جایگزین آن بشود. به همین گونه است دیگر نیازمندیهاى جسمانى و غریزى.
واضح است که انسان تنها به تسکین تمایلات جسمانى خویشتن قانع نبوده، بلکه فطرتا به گونهاى است که دنبال لذاتى مىرود که در بدن جاى مشخصى ندارد، متناوب و محدود و زود گذر و تنها براى محافظت بدن نیست، زیرا هر انسانى به وجود و شخصیت خویش توجه دارد و ذاتا خود را برتر از ماده مىیابد. او پهنهى وجودى بى پایانى براى خویشتن قائل است که نمىتوان آن را به دنیا و زندگى موقت این عالم محدود ساخت.
روح آدمى از بس که عظیم است در این عالم نمىگنجد و خواص و نتایجى که مربوط به این جهان است در خور او نیست. زیرا وى گرچه ازلى نیست اما ابدى و نامحدود است و امور جسمانى و مادى که محدود است، نمىتواند نیاز نامحدود او را تأمین کند.
سعدى مىگوید:
رسد آدمى به جایى که بجز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدى تو ز پاى بند شهوت
بدرآى تا ببینى طیران آدمیت
انسان فطرتا دنبال حقیقت مىرود و مىخواهد به حقیقت و واقعیت برسد و به ابدیت راه یابد، و اگر به واسطهى موانعى به خواستهاش نرسد، دچار اضطراب و نگرانى گردیده، در زندگى موفق و کامیاب نمىشود. بدین جهت یک نوع اختلال، بى نظمى و ناراحتى بر وجودش مستولى مىگردد که به مراتب از مخاطرات ناشى از عدم ارضاى تمایلات جسمى و مادى شدیدتر است.
همان کسى که درست کردن خانههاى شش گوش را به زنبور عسل و جذب شیرهى زمین را به گیاهان و مکیدن پستان مادر را به نوزادان آموخته است، در آدمى نیز علاقه به معنویت و توجه به معبود را سرشته است. خداوند در این باره فرموده است:
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً….(1)
چهرهات را به دین خالص متوجه گردان، آن سرشتى است که خداوند مردم را بر آن آفریده است،(مواظبت و ملازمت نما، و بدان که توجه به دین از خواص وجودى بشر است و)هیچ گونه تغییرى در آفرینش خداوندى نیست.
(هیچ کس نمىتواند امور فطرى را تغییر بدهد)، آن(دینى که مأمور به اقامهى آن شدهاى)آئینى است مستقیم(که کجى در آن نیست)اما بیشتر مردم نمىدانند.
انسان اگر در مسیر فطرت گام بردارد یقینا به نیکبختى مىرسد
ولى اگر به جهت پیروى از تمایلات نفسانى و لذایذ مادى و تأثیر پذیرى از محیطهاى ناسالم و گمراه کننده، نور عقل و فطرت خویش را خاموش نماید، از لبهى سست پرتگاه گناه به آتش دوزخ سقوط خواهد کرد.(2)
آرى خداوند علاوه بر حواس ظاهرى و غرایز مادى که براى ادامه زندگى و رفع نیازهاى جسمانى انسان در این جهان در وجودش قرار داده، خصیصهى حب به کمال و استعداد و تمایل به فضایل و ارتباط با فضایل را نیز در نهادش به ودیعت گذاشته تا بدین وسیله به مقصد و غایت وجود خویش نایل گردد.
اساسىترین استعداد و تمایل به کمالى که در سرشت بشر وجود دارد بشر فطرتا مىخواهد به آن برسد همانا شناخت خدا و انس با اوست، لذا دائما در جست و جو و تکاپوست تا مگر گمشدهى خود را بیابد و به مطلوب خویش نایل گردد.
1) روم / 30.
2) توبه /109.