گناه و اعمال ناپسند، که لاقیدی و بدحجابی از جمله آنهاست، بر خلاف فطرت و وجدان پاک است، در صورتی که نور وجدان خاموش نگشته باشد، در اوایل با ارتکاب گناه تلاطمی در درون ایجاد می شود و آدمی را زیر فشار و شکنجه قرار می دهد و این اولین محکمه ی عدل الهی در درون و جلوه ای از قیامت کبری است.
بر این اساس، توجیهاتی که شخص گنهکار برای ارتکاب اعمال زشت خود می کند، برای خودفریبی و در نتیجه رهایی ازتضاد درونی و فشار وجدان و چه بسا فریب دادن دیگران و عوام فریبی و نجات از انتقاد و فشار افکار عمومی است. گذشته از انکار بعضی از دستورهای اسلام به ویژه انکار وجوب حجاب اسلامی که با هوس این گونه افراد سازگار نیست، توجیه گناه از ارتکاب خود گناه خطرناک تر است، زیرا در خودفریبی و چه بسا دگرفریبی تحت پوشش های زرین توجیهات، امید بیداری و توبه و بازگشت ضعیف است، بر خلاف آن جایی که فریب و توجیهی نباشد.
نمونه ای از توجیهاتی که معمولاً می شود و اعمال خلاف عقل و شرع به واسطه آنها
موجه و چه بسا نیک تو هم می شود عبارتند از: «لطف و کرم خداوند متعال زیاد است«، «خداوند بخشنده و مهربان است«، «اصل ایمان، پاکی دل است«، «زمانه فعلاً چنین می پسندد«، مقتضیات زمان این است«، «فعلاً بچه یا جوان است«، «یک شب هزار شب نمی شود«، «بعداً توبه می کنیم و رو به اصلاح می رویم«، «مورد تمسخر واقع می شویم» و….
اما همانگونه که حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) در آغاز خطبه مذکور فرمودند تمام توجیهات و عذر و بهانه های انسان غافل گنهکاری که مورد خطاب و سؤال آیه ی: » یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ» است با همین کریمه مردود شد، زیرا توجه به معنای عمیق و ظریف ربک الکریم در آیه- که اجمالاً بیان شد- صحت توجیهات را رد نموده و عذر و بهانه ها را در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی غیر مقبول می شمارد.
این بدان جهت است که پذیرش صحت توجیهات و قبول عذرها از ناحیه خداوند متعال به این معنا است که پروردگار عالم راضی است که انسان با خودفریبی و دگرفریبی اقدام به گناه و ظلم به خویشتن و حتی به دیگران کند و بدین وسیله خود و انسانهای مظلوم را از تحت ربوبیت- پرورش و تربیت- کریمانه ی الهی خارج نماید و از هدف اعلای زندگی محروم کند، و حال آن که این مخالف ربوبیت اوست که اقتضا می کند همه انسان ها را در سایه ی نعمت های ظاهری و باطنی و مواهب طبیعت و شریعت اسلام پرورش داده و به کمال و سعادت ابدی برساند و این تنها با اطاعت و عبادت و شکر نعمت تحقق می یابد نه با معصیت و جسارت و کفران نعمت که چنین هدف والایی را نسبت به معصیت کاران و افرادی که حق و حقوقشان بالاخص حق کرامت و حیات معنوی آنها پایمال گشته عقیم می سازد.
به راستی آیا مقتضای آن همه لطف و کرم خداوندی ناسپاسی و معصیت و کفران نعمت است یا حق شناسی و اطاعت و شکر نعمت؟ یا آیا می توان رحمت و بخشندگی خداوند مهربان را دست آویزی برای خیانت به خود و دیگران قرار داد، در حالی که خود خداوند متعال فرموده:
»أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ«؛ بدانید خداوند نسبت به مجرمان عقابش شدید و نسبت به مؤمنان بخشنده و رحمت بخش است. (1)
یا مکرر، حاکمیت قانون علیت بر نظام جهان هستی و انسان از جمله قانون و عکس العمل را گوشزد نموه است. کدام عقل سلیم و غیراسیری می پذیرد که افردی در اثر خودخواهی ها و بی بندوباری ها، حق کشی و فساد در جامعه به راه اندازند، اما در عین حال مورد رحمت و مغفرت الهی قرار بگیرند، ولی انسانها و جوانان مظلومی که حقوق مالی یا عِرضی یا جانی یا از همه مهم تر، حق معنوی و فطری آنها پایمال شده و در اثر عوامل فساد و مناظر شهوت و بی توجهی به لزوم حفظ عفاف جامعه، به انحرافات و تباهی ها تمایل یافته اند مشمول لطف و رحمت پروردگار قرار نگیرند و انتقام آنها را از مجرمان که در واقع تجلی حقیقت کردار زشتشان است نگیرد؟ اگر چنین باشد عدالت و ربوبیت خداوند تبارک و تعالی- العیاذ بالله- زیر سؤال می رود.
آیا تفکیک بین ایمان و عمل صالح که لازمه و مقتضای ایمان است، ممکن می باشد؟ و حال آنکه حقیقت ایمان عبارت است از اعتقاد راسخ قلبی و وابستگی شخصیت آدمی به حقیقت مطلقی- خداوند عالم- که سعادت دنیوی و اخروی او تأمین گردد؛ به طوری که بازتاب آن دراعضا و جوارح و زندگی ظاهر شود و بدین وسیله استعداها و ابعاد شخصیت شکوفا و حیات طیبه تضمین گردد، به همین جهت در بیش از هشتاد آیه ی قرآن، عمل صالح به صورت های گوناگون و در بسیاری از موارد در کنار ایمان ذکر شده است واین عنایت شدید قرآن به عمل صالح، نشانه ی تأثیر آن در پرورش انسان صالح ست؛ چنانکه در روایات نیز آن را جزء ایمان دانسته است.
بنابراین گر چه ایمان اصل است، اما علت می باشد برای اعمال انسانی و تخلق به اخلاق الهی. رابطه ی بین ایمان و عمل صالح رابطه علت و معلول است، لذا از وجود یکی، دیگری کشف می شود؛ چنان که امیر مؤمنان علی (ع) می فرمایند:
»فبا لایمان یستدل علی الصالحات و بالصالحات یستدل علی الایمان«؛ به واسطه ایمان می توان به اعمال صالح شخص مؤمن پی برد و از اعمال صالح می توان ایمان او را درک نمود. (2)
بر این اساس قائل شدن به تفکیک، مساوی با انکار قانون علیت است؛ همان گونه که قاتل شدن به تفکیک بین پاکی دل و پاکی عمل این چنین است؛ و حال آن که تفکیک معلول از علت بالبداهه محال است. چه بسیار از مردان و زنان غیر وزین و کم آگاه که خودخواهی ها و خودنمایی های آسیب زای خود را با این توجیه بی اساس که «قلب بایید پاک و درون، صاف باشد» خود را فریب و تسلی داده و انتقاد سازنده ی وجدان را سرکوب می کنند؛ غافل از این که قلب و روح، مرکز فرماندهی کشور وجود انسان است. اگر این مرکز پاک و الهی و نورانی باشد، به سربازان تحت خدمت خود که همانا اعضا و جوارح می باشند، دستور صدور اعمال پاک و نورانی و خداپسندانه می دهد و اگر شیطان در قلب رسوخ کرد و آن را تسخیر نمود، دل تاریک گشته و اعضا را در خدمت خود قرار داده و دستور انجام گناه و اعمال ناپسند صادر می کند:
»وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً«؛ سرزمین دل پاک، گیاه و میوه ی نیکویش- مثل عمل شایست و فرزند صالح- به اذن پروردگارش می روید، ولی دلی که پلید و ناپاک است، جز عمل اندک و ارزش خارج نمی کند. (3)
آری «از کوزه همان برون تراود که در اوست«.
بنابراین ارتکاب گناه و اعمال غیر خداپسندانه بیانگر ناپاکی دل در اثر غفلت و کثرت گناه است؛ مکر جوانان و نوجوانانی که در اثر عدم آگاهی و تربیت نادرست خانوادگی، احیاناً تن به گناه و رذیلت بدهند. قرآن کریم اعمال و رفتار هر کس را نشانِ شخصیت و پرتوی از افکار و صفات او
می داند و عمل و شخصیت آدمی را از هم جدا نمی بیند، بلکه یک حقیقت یا دو صورت و شکل گوناگون می داند:
»قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ«؛ بگو- ای پیامبر- هر کس طبق روحیات و خلق و خوی خود عمل می کند. (4)
گذشته از اینها، قرآن از دستورهای دینی به عنوان شعائر و علامت ها و حدود و حرمت های الهی یاد نموده و تعظیم و حفظ و نگهداشتن حرمت آنها را نشانه ی تقوا و پاکی قلب و مؤمنان راستین شمرده است و در سوره «والعصر» نیز انجام اعمال نیک را از شرایط رستگاری بیان فرموده است.
از آنچه بیان شد پاسخِ سایر توجیهات بی اساس و فریبنده نیز روشن می شود و در خلال مباحث آینده نیز شفاف تر خواهد شد. بنابراین غفلت و گناه بر خلاف اراده و مشیت الهی است که باید همه انسان ها، تحت تربیت تکوینی و تشریعی قرار بگیرند و به کمال لایق خود واصل شوند وچنین عذر و بهانه های واهی در پیشگاه پروردگار قابل قبول نیست و نهایت امرگنهکاران از اهل ایمان، گر چه در صورتی که عاقبت آنها ختم به خیر شود وارد بهشت می شوند، تنها بعد از پاک شدن از گناهان با مجازاتهای الهی در همین دنیا و جهان قبر و برزخ و چه بسا صحنه محشر. اما عذاب قبر به واسطه ی بازتاب اعمال بد، حتی یک لحظه ی آن قابل تحمل نیست، چه رسد به این که مدت مدیدی طول بکشد. البته وارد شدن در بهشت، آن هم در درجات پایین آن چندان مهم نیست، بلکه درجات عالی آن خصوصاً بهشت لقاء و دیدار خداوند متعال با شهود قلبی و قرار گرفتن در کنار اولیاء و در رأس آنها حضرت رسول اکرم (ص) و عترت طاهره (علیهم السلام) او مهم است.
گفتنی است که عمده ی توجیهات مزبور و نظایر آنها ترفندهای شیاطین و دشمنان اسلام و مسلمانان است که به افکار جوامع اسلامی بالاخص نسل جوان سرازیر شده تا دست آنها از حقیقت اسلام ناب کوتاه گردد و بدین وسیله به اغراض پلید خود نایل آیند.
1) مائده (5) آیه 98.
2) نهج البلاغه، خطبه 156.
3) اعراف (7) آیه 58.
4) اسراء (17) آیه 84.