طرفداران اخلاق جنسی نوین، نظرات خود را بر سه اصل مبتنی کرده اند:
1- آزادی هر کسی تا آن جا که مخل به آزادی دیگران نباشد باید محفوظ بماند.
2- سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهایی است که در وجود وی نهاده شده است، خودپرستی و بیماری های ناشی از آن مربوط به آشفتگی غرایز است. آشفتگی غرایز از آن جا ناشی می شود
که میان غرایز تبعیض شود، بعضی ارضا و اشباع و بعضی دیگر همچنان ارضا نشده باقی بمانند…
3- رغبت بشر به یک چیز در اثر اقناع و اشباع کاهش می یابد و در اثر امساک و منع، فزونی می گیرد. برای این که بشر را از توجه دایمی به امور جنسی و عوارض ناشی از آن منصرف کنیم، یگانه راه صحیح آن است که هر گونه قید و ممنوعیتی را از جلو پایش برداریم و به او آزادی بدهیم. شرارت ها و کینه ها و انتقام ها همه ناشی از اخلاق خشن جنسی است!
ممکن است افرادی که اطلاع کافی ندارند طرح مباحث بالا را چندان لازم و مفید نداند، اما به نظر ما بحث در این گونه مسائل ضرورت دارد، نه تنها از آن جهت که افکار فلاسفه و متفکرین معروف و مشهوری را به خود جلب کرده است، بلکه از آن نظر که این افکار در میان طبقه جوان در حال پیشرفت و توسعه است، و چه بسا جوانانی هستند که سرمایه ی فکریشان واقعی نیست که به بررسی منطقی این مسائل بپردازند، ممکن است شخصیت و شهرت صاحبان این افکار آنها را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار دهد و عقیده پیدا کنند که این سخنان صد در صد مطابق با منطق است.
به نظر ما ضرورت دارد خوانندگان محترم را در جریان بگذاریم و آگاه کنیم که افکاری که در این زمینه از غرب برخاسته و جوانان ما تازه با الف بای آن آشنا شده اند و احیانا تحت عنوان های مقدسی نظیر «آزادی» و «مساوات«، با جان و دل آنها را می پذیرند به کجا منتهی می شود؟ آخر این خط سیر کجا است؟ آیا اجتماع بشر، قادر خواهد بود در این مسیر گام بردارد و راه خود را ادامه دهد؟ یا این کلاهی
است که برای سر بشر خیلی بزرگ است؟ این راهی است که ادامه دادن آن جز فنای بشریت چیزی در بر ندارد…. (1)
1) اخلاق جنسی، ص 20.