یوسف، آن قهرمان عفت و فضیلت، در سیرت و باطن بسیار جمیل و در صورت و اندام فوق العاده بی نظیر بود؛ آن چه پاک سیرتان و ماه رویان همه داشتند او به تنهایی همه را داشت. زیبایی و آراستگی و از آن مهم تر شخصیت سرشار از ادب، نجابت، وقار، متانت، حیا، عفت و سایر سجایای اخلاقی وی، همه ی اهل کاخ عزیز مصر را مجذوب و شیفته او کرده بود.
اما در این میان، همسر عزیر مصر علیرغم برخورداری از زیبایی زیاد، از همه بیشتر شیفته او شده بود، این علاقه به تدریج به صورت عشق آتشین و سپس به شکل دلباختگی و علاقه ی جنسی درآمد. این موضوع با وجود زندگانی کامل اشرافی بانوی کاخ و محرومیت از لذت فرزند و بی بندوباری شدید حاکم بر دربار و فقدان ایمان و تقوا، و… دست به دست هم داده و دام بزرگی سر راه یوسف پاکدامن گسترانید، بدون آن که عاقبت اندیشی نموده و در باره ی رسوایی هایی که غالباً به دنبال آن به بار خواهد آمد، بیندیشد؛ از این رو یوسف، آن مجسمه ی تقوا و پاکی در بوته ی امتحان سختی قرار گرفت.
روزی یوسف متوجه شد وضع کاخ و رفتار همسر عزیز تغییر کرده و او با خودآرایی و آراستگی تمام و وسایل تحریم، به خودنمایی و عشوه گری که اعمال ضد اخلاقی و انسانی است پرداخته و در صدد ربودن دل ملکوتی و فریب و اغفال اوست. سپس
متوجه شد دربهای کاخ به دستور وی بسته و به یوسف گفت: بشتاب به سوی آن چه برای تو مهیا شده است. (1)
اما یوسف کسی بود که در زمان توقف چند ساله ی خود در کاخ عزیز مصر هیچ گاه از حد و مرز تقوا و عفت تجاوز نکرده و حتی آلوده به یک نگاه خائنانه و هوس آلود به همسر عزیز نیز نگشته بود و زندگی اشرافی و سرشار از ناز و نعمت قصر هم نتوانسته بود ذره ای در روح با صفا و زیبای او اثر بگذارد، لذا او که جز به جمیل بی نهایت و معشوق بی نظیر دل نبسته و همواره مفتخر به اطاعت حق تعالی و انجام وظیفه ی الهی و انسانی خود بوده و در همه ی فراز و نشیب های زندگی پروردگار عالم را شاهد و ناظر اعمال خود می دید، در این صحنه بسیار مهیج و هوس انگیز، خود را به دامن لطف الهی انداخته و به او پناه برد و از پذیرش خواسته پلید آن زن هوس ران سرباز زد؛ همانند کودکی که به هنگام خطر سراسیمه به طرف پدر یا مادر رفته و خود را به دامن آنها می اندازد و از آسیب رهیده می شود.
یوسف با آن روح بلند و همت عالی به این حقیقت واقف و آگاه است که هر گونه گناه و انحرافی خیانتی است به ولی نعمت خود و ستم و ضربه ای است به شرافت نفس خویش، و محرومیتی است از رستگاری و کمالات معنوی و باید در چنین محیط سراسر هوس و وسوسه به یگانه سنگر محکم و مطمئن پناهنده شود. لذا در سایه ی یاد پروردگار و احساس حضور در پیشگاه او و یاد عظمت روح و شخصیت و استعدادها و نعمت های والای الهی و توجه به آخرت و محکمه ی عدل قیامت که از برنامه های تهذیب نفس وی بود، به خداوند علیم و قدیر پناه برد و از او استمداد طلبید:
»مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ«؛ پناه به خدا، او پروردگار و صاحب نعمت من است- چگونه نافرمانیش کنم که- جایگاه و منزلت مرا نیکو کرده و به راستی انسان های ستمکارـ که همواره به خود ستم و خیانت می کنندـ رستگار نمی شوند. (1)
و بدین ترتیب از دیو نفس و شیطان درون رهایی یافت و برای آزادی و رهایی از شیطان بیرون- همسر عزیزـ نیز احساس کرد که باید هر چه زودتر از این فراموش خانه ایمان و لغزش گاه خطرناک دور شود و لذا به طرف درب خروجی فرار نمود و از آن مهلکه ی شرف و انسانیت نیز نجات یافت و توطئه ی آن زن خودنما و هوس باز نافرجام گشت.
این گونه بود که یوسف با آن سیمای زیبا و ملکوتیش درس بزرگی به تمام انسان هاـ اعم از زن و مردـ در همه ی عصرها به ویژه جوانانی که دوست دارند با پاکی و پاکدامنی زندگی کنند، آموخت که چگونه می توان حتی در لحظات بحرانی و بدترین مناظر شهوت بر غریزه مسلط و نفس سرکش را مهار کرد و نقشه ی فریب کارانه افراد بوالهوس به ظاهر عاشق را خنثی نمود.
هم چنان که قرآن حکیم به همگان آموخت که عشق برخاسته از صورت و شهوت و بدتر از آن، عشق نامشروع هر کدام به فراخور تجاوز از حریم فطرت و طبیعت، دارای پی آمدهای تلخ بوده و غالباً با شکست همراه است، گر چه چند صباحی یا ساعتی به ظاهر شیرین و لذت بخش باشد و به گفته ی جلال الدین رومی:
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
از آموزه های دیگر قرآن با طرح داستان یوسف این است که قلبِ آکنده از محبت و عشقِ حق تعالی و روح پرهیزگار، از نتایج و میوه های فوق العاده عالی و لذت بخش آن بهره می برد؛ نظیر همان مواهب عظیمی که حضرت یوسف در دنیا و آخرت از آن بهره مند شد؛ چنان که می فرماید:
ما این گونه تمام نیکوکاران- و عفیفان- را پاداش می دهیم. (2)
لذا جوانان عفیفی که همانند یوسف از شهوت نامشروعِ مهیا شده، به خاطر خداوند چشم پوشی کردند، مثل ابن سیرین و غیر او، پروردگار عالم به میزان جمال و پاکی روحشان به آنان پاداش های بزرگ و مقامات معنوی از جمله علم تعبیر خواب، عزت و
محبوبیت عطا فرمود و این سنت ثابت و همیشگی الهی است که به روی همگان بالخصوص جوانان پسر و دختر باز است.
اما دلی که از چنین محبتی تهی باشد و از مشاهده جمال آن محبوب محروم باشد گرفتار بیماری عشق حیوانی و شهوانی شده و در امواج وسوسه های شیطانی فرو می رود و با غفلت از صورت آفرین و زیبابخش، در آستانه ی سقوط و رسوایی قرار خواهد گرفت:
»فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ«. (3)
1) یوسف (12(آیه 23.
2) انعام (6(آیه 86.
3) حشر (59(آیه 2.