قرآن کریم جهت پرورش و تربیت پیروان خود، به نمونه های گوناگونی در این خصوص تصریح می فرمایند؛ از جمله این که: برادران یوسف از روی حسد و به هدف از بین بردن محبوبیت یوسف خردسال نزد پدر و افزایش محبوبیت خویش توطئه کرده و او را از دامن پر مهر پدر خارج و در دل چاه افکندند.
اما خداوند روی پاکی دل و جمال باطن یوسف، مشیت و اراده اش تعلق گرفته که او را عزیز و محبوب دل های مردم حتی کاخ نشینان گرداند؛ از این رو به وسیله همان نقشه سوء، زمینه عزت و عظمت و محبوبیت وی را فراهم ساخت، او را در یکی از قصرهای سلطنتی و سرشار از نعمت ها جای داده و عزیز و محبوب اهل قصر نمود.
گرچه زندگی رویایی قصر نشینان روح پاک او را آزرده می ساخت اما وی که راضی به قضا و قدر الهی بود، همواره دراین فصل از زندگی جدیدش مشغول خودسازی و تهذیب نفس بود تا این که با قدم نهادن به سن بلوغ و نوجوانی، از جهت صورت و سیرت آراسته تر و کامل تر گشت؛ به گونه ای که برای بانوی کاخ هیجان انگیزتر و دل رباتر گردید.
وی که اسیر پرستش واطاعت بت نفس بود و دلش بهره ای از ایمان به خداوند و محبت او و ترس از عذاب قبر و قیامت نداشت، لذا آن نقشه غیر عفیفانه را طرح کرد و دامی برای یوسف پاک گسترانید که با احساس حضور یوسف در پیشگاه الهی و پناهندگی به دامن لطف او، این توطئه غیر انسانی نافرجام ماند.
همسر عزیز مصر که در عشق حیوانی شکست خورده و آبرو و حیثیت خود را در معرض خطر می دید و از طرفی حس انتقام جویی وی شعله ور شده بود، اقدام به مکر دیگری کرد و با قیافه حق به جانبی، یوسف عفیف را نزد همسر خویش مجرم و گنه کار و خود را بی گناه و پاک جلوه داد تا از عذاب رسوایی و عواقب زیانبار آن در امان باشد، هر چند موجب بدنامی و ذلت معشوق خویش گردد.
اما افراد با معرفت و ایمان که جز به خداوند اعتماد و توکل ندارند، هیچ گاه از مرز حقیقت و صداقت پا بیرون ننهاده و در این راه از هیچ چیز و هیچ کسی جز خدای سبحان پروا
ندارند، لذا یوسف با آن چهره نورانیش با کمال شهامت و صداقت، پرده از روی حقیقت برداشت و لطف ویژه ی الهی که همواره شامل حال عفیفان و پرهیزکاران می شود نیز مشمول او گشت و بانوی کاخ را رسوا ساخت؛ به گونه ای که عزیز مصر یک سخن تاریخی برای همه عصرها گفت تا هشداری برای تمام زنان هوسباز و پند و عبرتی برای عبرت جویان باشد:
این از نیرنگ شما زنان است که به راستی نیرنگ شما زنان بوالهوس بزرگ است. (1)
بدین ترتیب یوسف- قهرمان عفت و تقوا- از آن امتحان بسیار سخت رو سفید بیرون آمد در حالی که خداوند شکور او را عزیزتر کرده و علم تعبیرخواب را به عنوان پاداش دنیوی به او آموخت.
از آن جا که این گونه رازها خصوصاً در میان قصرنشینان پنهان نمی ماند، سرانجام از درون قصر به بیرون رفته و به گوش زنان اعیان شهر و قصرنشینان رسید و زبان به ملامت گشودند؛ به همین جهت همسر عزیز مصر ضیافتی با حضور آنان تشکیل داد و ضمن موجه نشان دادن دل باختگی خود به برده کنعانی- یوسف- با زنان سلطنتی هم دست شده و برای تسلیم ساختن یوسف با تمسک به اهرم های ترغیب و تشویق، ملامت و سرزنش، فشار و تهدید به زندان و تبدیل عزت او به خواری، دام خطرناکی را سر راهش نهادند.
اما وی که قلبش مملو از معرفت و ایمان وعشق به معبود بی همتا بود، با تضرع به پیشگاه خداوند و دراز کردن دست استمداد به درگاه او، گفت:
پروردگارا زندان نزد من محبوب تر است از آن چه زنان مرا بدان می خوانند و اگر نیرنگ آنها را از من دور نکنی، به آنها متمایل گشته و از جاهلان می گردم. (2)
یعنی حاضر به رفتن زندان و تحمل مشکلات و سختی های آن هستم، اما هرگز تن به ذلت اسارت هوس و شهوت، جهل و بی خردی نمی دهم. زندان گرچه اسارت جسم و
سختی بدن است، اما چون مایه حفظ آزادی و بهداشت جسم و روان و خشنودی و تقرب الهی است لذت بخش می باشد. ضمن این که محیط خلوتی برای عبادت و فراغت بیشتر برای تهذیب و موقعیت مناسبی برای ارشاد و هدایت مجرمان زندانی خواهد بود.
قرآن مجید می فرماید:
پروردگارش دعای او را مستجاب نمود و مکر زنان را از او بگردانید، چرا که او شنوا و داناست- و به درخواست دعاکننده واقعی تربیب اثر می دهد-. (3)
آری عشقی که راستین نبوده و از سر هوس و خودخواهی باشد عاشق غافل را وا می دارد که در شرایط بحرانی و هنگام عمل نکردن معشوق بر وفق مراد وی، او را با حربه دروغ و تهمت، بدنام و به سیاه چال زندان بیندازد و این موضوع و نظایرش در همه عشق های دروغین ناشی از دل باختگی در برابر جاذبه های زودگذر ظاهری و خود باختگی در مقابل امور شهوانی، وجود دارد و این حقیقتی است برای کسانی که از عبرت ها درس می آموزند.
از آنجا که سنت ثابت و همیشگی مدیر و مدبر هستی بر آن است که بندگان پاک خود را در توطئه های بد اندیشان که در عین حال آزمایش های الهی است، پرورش داده و به کمالات انسانی و معنوی برساند و از سوی دیگر نقشه های خائنانه را به مرور زمان بر ضد خود معاندان به ثمر نشاند، هر چند برهه ای از زمان به حسب ظاهر موفق جلوه کنند، از این رو پس از توقف چندین ساله یوسف پاکدامن در زندان و صلابت و رشد بیشتر روحی او در سایه عبادت و تهذیب نفس و تحمل سختی ها و رسیدن به بلندای مقام انسانیت، زمینه وصول به مقام شامخ نبوت برای وی فراهم گردید.
بر همین اساس خداوند قادر او را در پرتو القای یک رویای صادقه در خواب پادشاه و تعبیر کردن یوسف، از زندان خارج کرد؛ در حالی که نعمت با عظمت علم و حکمت، رسالت و پیامبری را به او اعطا نمود و پس از اعتراف زنان مصری و بانوی کاخ به پاکی و عظمت یوسف، او را به پست خزانه داری و سپس فرمان روایی وپادشاهی مصر رسانید؛
آن چنان پادشاهی ویژه ای که نظیر نداشته و تا به حال نیز تحقق نیافته است.
پس هرگز خورشید حق و حقیقت برای همیشه در پس ابر تیره باطل پنهان نخواهد ماند بلکه با پایان یافتن امتحان الهی، ابر تیره کنار رفته و رخ تابناک حق جویان آشکار می گردد.
بدین ترتیب حضرت یوسف در پرتو عفاف و بندگی خداوند و رهایی از بردگی نفس، در آسمان و زمین عزیزتر و محبوب تر گشت و نام مبارکش در تاریخ و قرآن به عظمت ثبت شده- و از وی به عنوان قهرمان عفت و انسانیت والگوی پاکی و بندگی یاد شده است. این است عاقبت تقوا و خویشتن داری در برابر گناهان و شهوات»وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ«. (4)
در مقابل، بانوی قصر را در اثر اسارت نفس و تسلیم در بابر تند باد هوس به یک زن ذلیل و بدبخت تبدیل کرد. او که در نقشه ها و کردارهای ناهنجار و عشق هوس آلود خویش گرفتار بدترین شکست ها شده و بزرگ ترین ضربه ها به شخصیت افسانه ای و زندگی رویایی وی وارد کرده بود، اما سرانجام این شکست ها موجب تنبیه و بیداری او شد و با یک احساس گناه و شرمساری توأم با ندامت و پشیمانی، به درگاه ربوبی توبه نمود.
از این رو، هنگامی که همسرش مرده و خود نیز محتاج و نیازمند شده بود، به سوی حضرت یوسف رفت و با مشاهده جاه و عظمت او، از عمق جان بدو گفت:
الحمد لله الذی جعل العبید ملوکاً بطاعته و جعل الملوک عبیداً لمعصیته؛ حمد و ستایش خدای را که بردگان را به خاطر اطاعت فرمانش ملوک ساخت و ملوک را به دلیل نافرمانی و معصیت برده گردانید.
حضرت پرسید: حاجت تو چیست؟ گفت: از خداوند بخواه که جوانی مرا برگرداند.
یوسف بزرگوار نیز دعا کرد و مستجاب شد، آن گاه با او از ازدواج کرد در حالی که وی دوشیزه بود. (5)
آری آن عواقب زیان بار گناه و نافرمانی حق و این نتایج سودمند توبه و بازگشت به رحمت حق. و این پند برای کسی که بخواهد عبرت بگیرد کافی است.
قرآن کریم پس از بیان برکات ارزنده اطاعت و محبت خداوند و زیبایی باطن و تسلط بر غریزه جنسی و تمایلات نفسانی، و پاداش ها و مقام منیعی که در این راستا متوجه حضرت یوسف)علیه السلام) گشت، به جهت این که توهم نشود اینها اختصاص به او داشته، می فرماید:
»وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ«؛ ما این گونه همه نیکوکاران را پاداش می دهیم. (6)
و باز می فرماید:
»نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ – وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ«؛ ما رحمت ویژه خود را به هر کس بخواهیم- و او را لایق و شایسته بدانیم- می بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کنیم، اما پاداش آخرت برای کسانی که ایمان آورده و با تقوا و پارسا باشند بهتر است. (7)
مواهبی که اصلاً قابل مقایسه با نعمت های این جهان نیست و به فرموده پروردگار عالم:
»فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» هیچ کس نمی داند که چه پاداش های مهمی که مایه خنک شدن و روشنی بخش چشم هاست برای آنها نهفته شده، این جزای اعمالی است که انجام می دادند. (8)
اما متأسفانه بیشتر مردم از این حقیقت بی خبر و غافلند با این که خداوند متعال آن را مکرر با تعبیرهای مختلف گوشزد فرموده از جمله:
»وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ…» هر کس از خدا پروا کند، برای او راه بیرون شدن (از هر دشواری و اندوهی پدید آرد. واو را از جایی که گمان ندارد، روزی می دهد و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را بسنده است. (9)
1) یوسف)12) آیه 28.
2) همان، آیه33.
3) همان، آیه 34.
4) اعراف)7) آیه 128.
5) تفسیر مجمع البیان، ج5، ص371، ذیل آیه 55یوسف، سفینة البحار، ج3، ص484، تفسیر نمونه، ج9، ص535.
6) یوسف)12) آیه 22- 21.
7) همان (آیه 56 – 57(.
8) سجده)32) آیه 17.
9) طلاق)65) آیه 2و3.