اولین وظیفهى زنان، وجوب حفظ و کنترل دیده و نگاه است: (یغضض من ابصارهن(؛ دیدههاى خود را- از نامحرم و آن چه که نظر کردن به آن حرام مىباشد- فروگیرند.
یغضض از مادهى غض به معناى کاهش و کم کردن مىباشد و مقصود این است که دیدههاى خود را که قلمرو آن وسیع مىباشد و شامل نگاههاى ضرورى، مفید و خداپسندانه و نگاههاى غیر ضرورى و شهوت آلود و خیره شدن مىباشد، کاهش داده و به نگاههاى ضرورى و خداپسندانه و عفیفانه بسنده کنند و از نگاه به بدن مردان نامحرم- جز مواضعى که معمولا آنها را نمىپوشانند- و چشم چرانى و نظرهاى تماشایى و شهوت آلود و التذاذى پرهیز نمایند.
بنابراین نگاه به چهرهى مردان باید نگاهى باشد که لازمهى گفت و گوهاى ضرورى و خداپسندانه است؛ چنان که در آیهى دیگر (1) تلکم زنان با مردان نامحرم را منحصر به چنین
گفت و گوهایى کرده است که ان شاء الله تعالى بحث آن خواهد آمد، نه نگاهى که به خاطر هوس و تماشا و برانداز کردن خصوصیات مردان و دقت در آنها است و به اصطلاح نظر کردن باید جنبهى آلیت و ابزار بودن داشته باشد؛ یعنى وسیله و مقدمهاى براى فهم مطلب در گفت و گو باشد؛ نه صرف تماشا و براندازى و لذت بردن.
همانند این که گاهى نظر کردن به آیینه براى دیدن چهرهى خویشتن است، در این جا نظر به آن جنبهى آلى و ابزارى دارد و گاهى نظر کردن به آیینه براى دیدن خود آیینه و خریدن آن است که در این فرض، در آن دقت شده و ویژگىهاى آن بررسى مىشود، در این جا نظر استقلالى است؛ یعنى هدف از دیدن آیینه دیدن خود اوست نه دیدن خویشتن.
البته نظر کردن به چهرهى نامحرم، به نظر فقهاى اسلام مشروط به شرط دیگر نیز مىباشد و آن این که بدون ریبه باشد؛ یعنى خوف لغزش و انحراف به وسیلهى نگاه کردن وجود نداشته باشد وگرنه حرام است. مطابق آیه قبل- از آیه مورد بحث- مردان نیز در عفت در نگاه، با زنان مشترک مىباشند، جز این که نظر کردن مردان به تمام سر و بدن زنان نامحرم حرام مىباشد، به استثناى گردى صورت و دستها تا مچ در صورتى که از زینت و آرایش محرک شهوت خالى باشد و نظر به این مواضع بدون لذت و ریبه باشد.
به راستى اگر مرد و زن با ایمان باور داشته باشند که خداوند چشمهایى را که به خیانت مىگردد و آن چه را سینهها پنهان مىدارند، مىداند (یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ) (2) و در قیامت نیز چنین چشمها بر ضد آدمى گواهى مىدهند، (3) آیا آلوده به چشم چرانى و نگاه به حرام مىشوند؟!
ضمن این که چشم و گوش و سایر حواس، ابزار اطلاع رسانى به دل هستند، عدم اطلاع رسانى صحیح موجب عدم فهم صحیح قلب و عقل مىگردد، چه این که چشم پیشواى دل است، نگاه به نامحرم تیر مسمومى است از شیطان که قلب و شخصیت را نشانه مىگیرد؛ عقل را اسیر، فکر را مشغول، غریزه را مشتعل، استعدادها را دفینه به رذیلتها را پرورش، دل را مسموم و شخصیت را بیمار مىسازد و چه بسا فتنهها و
مصائبى را مىآفریند، از جمله گرفتارى به مرض عشق مجازى یا قرار گرفتن در امواج وسوسههاى شیطانى شهوانى، و امراض جسمى و روانى.
اما عفت چشم به انسان آزاد اندیشى، به فکر فراغت، به غریزه آرامش، به استعدادها شکوفایى. به دل و شخصیت صحت و سلامت مىبخشد؛ در نتیجه صفات آدمى نیکو گشته و حلاوت و شیرینى ایمان و عبادت را مىچشد و قلبش به نور محبت الهى روشن شده و عجایب عالم و عظمت و جمال الهى را مشاهده مىکند و به ازاى هر کنترل و حفظ چشم در برابر نامحرم، یک حوریهى بهشتى به ازدواج او درخواهد آمد (4)
بنابراین با عفت چشم و نگاه، عفاف در ابعاد دیگر نیز حاصل گشته و ملکهى انسانى عفت در نفس آدمى ایجاد مىگردد و با عفیف نبودن آن بهترین ابزار براى فریب شیطان مىشود، زیرا شیاطین جنى و انسى از راه مجارى ادراکى- حواس به ویژه چشم- انسان را فریب مىدهند «هر چه دیده بیند دل کند یاد«؛ در نتیجه دروازهى روح و قلب که قلمرو ممنوعه مىباشد و به دست هیچ کس جز خود انسان و خداى خویش گشوده نمىشود، به سوء اختیار خود به روى شیطان بازگشته و قلب و شخصیت را تباه مىسازد؛ ضمن این که موجب عوارض ناگوار عصبى و روانى و جسمانى مىگردد، چنان که گذشت (5) به دلیل همین جهات، اولین توصیه قرآن حکیم به مردان و زنان با ایمان، عفاف در نگاه است.
گذشته از اینها، اساسىترین راه براى پرهیز از چشمچرانى و نگاه به حرام، آن است که انسان باور کند که استعداد و توانایى آن را دارد که مىتواند با مجاهدت و تهذیب نفس، چشم دل خود را بینا و جمال دل آراى خداى خویش را مشاهده نماید و از لذایذ بىنظیر و همیشگى آن در دنیا و آخرت بهرهمند گردد.
1) احزاب (33) آیه 32.
2) غافر (40) آیه 19.
3) فصلت (41) آیه 20- 21.
4) میزان الحکمة، ج 10، موضوع نظر.
5) در بحث پىآمدهاى بدحجابى در ایجاد اختلالهاى روانى و عصبى.