یکی از معروف ترین عقده ها در علم روانشناسی، عقده ی ادیپ است. معمولاً در نظر گرفته می شود که تمام کودکان در دوران زندگی خود دیر یا زود دارای عقده ی ادیپ می باشند و این مسئله وقتی طبیعی و ضروری به نظر می رسد که با مرور زمان بتوان به راحتی آن را حل نمود.
برای آن که کودک در حالت تعادل بماند و دچار حالات عصبی نشود، باید گفت که عقده ی ادیپ عبارت است از: عشق شدید نسبت به یکی از والدین
همراه با آرزوی طرد دیگری. چرا که کودک با این شک به وی می نگرد که طرف مقابل می خواهد در دنیای کوچک او ایجاد مزاحمت کند و همانند یک رقیب است.(1)
رفتارهای متفاوتی که زن و شوهر نسبت به فرزند خود و یا نسبت به یکدیگر بروز می دهند، دلایل اصلی نزاع و برخورد ها هستند. برای مثال مورد «پی یر» را در نظر بگیرید: پدر او عقاید خاصی در رابطه با خشونت جنس مذکر دارد و فکر می کند که پسر را باید بدین گونه پرورش داد. مادرش طرف کودک را می گیرد، او را لوس می کند و بدون این که به همسرش بگوید او را ظالم و خشن قلمداد می کند، از این موقعیت اشتباه چه چیزی حاصل خواهد شد؟ کودک با حسی مطمئن و با جستجوی حمایت مادر، از پدرش خواهد گریخت. این یکی از بهترین روش های مقابل هم قرار دادن زن و شوهر و تشدید روابط عاطفی بین مادر و پسر و کاهش ارتباطات عاطفی ما بین پدر و پسر می باشد. پدر از این امر ناراضی خواهد شد و به طور غریزی مادر و پسر را مقصر خواهد دانست و این نیز باعث افزایش تفاهم میان آن ها خواهد شد. او نسبت به اهمیتی که پسر برای مادر دارد احساس حسادت خواهد کرد و حسادت «پی یر» را بر می انگیزاند، زیرا «پی یر» می خواهد به تدریج مادرش را تنها برای
خودش نگه دارد و یا این که هنگامی که بزرگ تر شد از او در برابر پدرش، پدری که شرور است و ناپسند، حمایت کند. اینجاست که عقده ی ادیپ ایجاد می شود.
این موضوع در خانواده ی «مارک» بر عکس است. پدر نسبت به پسرش بسیار ضعیف است و کاملاً به او می پردازد و او را لوس می کند و دایم کارهای خوشایند او را انجام می دهد. برای جلب رضایت او، پدرش در تمامی شرایط، حتی شرایطی که به طور قانونی جزو مسئولیت های به حق مادر است، از او حمایت می کند. مادر «مارک» حسود شده و حالتی خصمانه به خود می گیرد. به تدریج او از پسرش متنفر می شود و پسر نیز اوامر پدر را انجام می دهد و این باعث تشدید تفاهم بین پدر و پسر می گردد. این را «ادیپ معکوس» می نامند.
در رابطه با دختران نیز به همین صورت است. بعضی از پدران گرایش بیش از حدی به این مسئله دارند که به دخترشان اجازه ی هر کاری را می دهند و از اعمال تعلیمات جدی در مورد او – که ظریف و حساس است – صرف نظر می کنند. مادر حسود می شود و وضعیت ادیپ ایجاد می گردد.
بالاخره می توان مسئله را به طور برعکس نیز در نظر گرفت: پدری که به هر قیمتی شده یک پسر می خواهد و دخترش را تحقیر می کند. او را منحصراً به دامان مادرش می راند، مادر از دختر حمایت می کند و… این نیز نمونه ی دیگری از ادیپ معکوس می باشد.
در خانواده وضعیت دیگری نیز وجود دارد که باعث ایجاد عقده ی
ادیپ می شود: مادری که به دلیل غایب بودن، زندانی بودن و یا مرگ همسرش با دختر و یا پسر کوچکش به تنهایی زندگی می کند، با فرزند خود یک زوج محدود را تشکیل می دهند که در آن هر کدام برای دیگری زندگی می کنند و کودک تنها عشق و محبت مادرانه و یا به طور کلی ابراز احساسات او را دارد. تصور کنید که حالا پدر – که رفته بود و یا زندانی بود – بعد از چند سال باز گردد و یا این که مادر دوباره ازدواج کند، در این صورت کسی بنا حق آمده تا قسمتی از عشق مادری را از کودک بدزدد. کودک مجبور می شود که محبت مادری را با او تقسیم کرده و یا با او آشتی کند. ولی به هر حال زندگی کوچک او در هم خواهد ریخت. در اینجا عقده ی ادیپ همراه با تهاجم نسبت به فرد سوم (متجاوز(، حسادت نسبت به مادر و… ایجاد می گردد. گاهی پیش می آید که حالت تهاجمی، نسبت به مادر ایجاد می شود؛ چرا که او خود این اشتراک و تقسیم را پذیرفته است. در اینجا کودک شخصیت خود را تغییر می دهد و با همه ی افراد رفتاری پر ادعا، خصمانه، و از روی بد جنسی و شرارت در پیش می گیرد.
به طور طبیعی، عقده ی ادیپ هنگامی بر طرف می شود که کودک نقشی را که طبیعت به او بخشیده بپذیرد و در پی مأنوس شدن با والدین هم جنس خود باشد. به جای نفرت از رقیب خود، پسر کوچک در جستجوی تقلید از رقیب می باشد و بدین گونه خود را مورد علاقه و محبت مادرش قرار می دهد و دختر کوچک نیز به تقلید از مادرش که همان رقیب اوست، می پردازد. این
پیشرفت اجتناب ناپذیر، بدون مشکل نیست. اما والدین می توانند با تفاهمی مشترک به آسان نمودن این مسئله کمک کنند. بدین ترتیب مادر می تواند هنگامی که پسر به پدرش در انجام کاری کمک می کند آزادانه محبت خود را بروز دهد، پدر نیز می تواند هنگامی که دختر به مادرش کمک می کند تایید گرم خود را ابراز نماید. طبیعت این «کمک» در خانواده ها می تواند متفاوت باشد، در زوج های امروزی فعالیت های مخصوص هر جنس نسبت به سابق کمتر مشخص و محسوس است. اما اهمیتی ندارد، اصل این است که پدر و مادر خود بدانند که الگویی را که کاملاً توسط دیگری پذیرفته شده پیشنهاد کنند. اگر والدین برای یکدیگر احترام قایل باشند، این مرحله به گونه ای کاملاً طبیعی سپری می شود.
1) لازم به ذکر است که توضیح تئوری های فروید در مورد جنسیت در محدوده ی این کتاب کاری دشوار است.