بسیاری از والدین غافل از نتایج روانی رفتار خود، از کودک می پرسند: «پدر را بیشتر دوست داری یا مادر؟» عده ای دیگر نیز ناآگاهانه فکر می کنند که مقایسه ی کودکی کم استعداد با برادر و یا خواهری که بر او برتری دارد باعث پیشرفت کودک می شود. آن ها حتی ذره ای تردید به خود راه نمی دهند که ممکن است حس حسادت کودک را تحریک کنند: حسادتی که می تواند تثبیت یافته و تشدید شود.
چنین وضعیتی را عقده ی کایین می نامند. فرزند اول یک خانواده، برای مدتی معین تنها فرزند خانواده و مرکز دنیای کوچک خود می باشد. هنگامی که برادر و یا خواهر کوچکی متولد می شود، مرکز دنیا به سمت کودک جدید گرایش می یابد. فرزند اول که برای مدتی طولانی نقش تنها فرزند خانواده را داشته است، با این تولد نوعی خود کم بینی یافته و حسود می شود.
رفتارهای مشخص کننده ی عقده ی کایین متفاوتند، مثلاً دشمنی مستقیم نسبت به نوزاد تازه تولد یافته. کودک بدون این که اقدام به زدن و یا گاز گرفتن نوزاد (همان طور که در بعضی موارد دیده شده) نماید، می تواند کینه جویانه عمل نموده پستانک را پنهان کند و یا از طریق نشان دادن اعمال کودکانه ی نوزاد توجه دیگران را جلب کند. بعد ها، گاهی او حتی مانع می شود که فرزند کوچک تر لباس های دوران بچگی او را بپوشد.
گاهی نیز عقده به صورت غیر مستقیم، با رفتاری برای جلب توجه دیگران از نوزاد به سمت خودش، بروز می کند. رفتارهایی مثل: نوازش، سر و صدا، بیماری و یا تقلید ناخود آگاه از کودک: مثلاً شب ها جای خود را خیس می کند و یا مانند بچه ها پستانک می خواهد.
رفتارهای پیچیده تری نیز وجود دارند، گاهی کودک بزرگ تر دشمنی خود را نسبت به نوزاد، متوجه والدین می کند و با آن ها دشمن شده حالت تهاجمی و مدعیانه به خود می گیرد و این در حالی است که رفتارهای متداول در عقده ی خود کم بینی را نیز بازمی یابد و حتی گاهی نیز بالاخره عقده برطرف می شود و کودک بیش از حد حالتی دلسوز و مادرانه برای نوزاد خود بروز می دهد و در این حالت نیز مانند موارد دیگر، به گونه ای افراطی عمل می کند.
دسته ی دوم وضعیت هایی که باعث تشکیل عقده ی کایین می شوند. مقایسه ی آشکار یا خانوادگی بین دو کودک است که با افزودن علل عقده ی خود کم بینی به آن،این مقایسه بین دو کودک کمکی به آن ها نخواهد کرد. فرزند
کوچک تر خانواده ممکن است در بعضی موارد قوی تر و با استعداد تر باشد و هنگامی که این مسئله تکرار شود فرزند بزرگ تر احساس خشم نموده و هیچ چیز بدین حد فرزند بزرگ تر را آزار نخواهد داد.
برای مثال هنگامی که دیگران او را با برادر کوچک تر ولی بسیار قوی تر از خود می بینند، از او می پرسند که کدام بزرگ ترند و در مورد این سئوال به طور معمول خود به اشتباه می افتند.
از طرفی هیچ چیز فرزند کوچک را بیشتر از این ناراحت نمی کند وقتی که می شنود: «برادرت وقتی سن تو را داشت فلان کار را می کرد.» هر موفقیت، هر سرزنش و هر نشانه ی قدرشناسی که در رابطه با یکی از کودکان در حضور جمع بیان می شود، دیگری را مملو از حسادت و ناراحتی غیر قابل توصیفی می سازد. او خود را نسبت به برادرش می سنجد و از اینجاست که جنجالی برای هیچ و پوچ، که در آن هر کس در جستجوی تثبیت برتری خویش است، آغاز می گردد. در این میان وظیفه ی والدین پیچیده است و نقش آن ها برای اعمال رفتار مناسب احتیاج به زمانی طولانی دارند، چرا که هر کودک سریع قانع می شود که با او ناعادلانه رفتار شده است و یا این که دیگری بهره مند از تمامی حقوق، خوش رفتاری ها و محبت هاست. افکار دیگری نیز ممکن است به مغز کودک خطور کند، مثلاً دانیال سه ساله را که والدینش به خاطر این که خیلی ضعیف شده است و یا این که پدر بزرگ و مادر بزرگش در منطقه ای آفتابی و سالم زندگی می کنند و یا بدین دلیل که مادر، دو ماهه باردار است و به همین خاطر بسیار
خسته می باشد، مدت یک سال نزد پدر بزرگ و مادر بزرگش می گذارند.
کودک تحت تربیت آن ها لوس می شود، و به علاوه با غیبت طولانی پدر، احساس ترک شدگی دارد. سال بعد والدین می خواهند دانیال را نزد خود ببرند اما آن ها با یک خواهر کوچک پنج ماهه بازگشته اند، در اینجات که فرزند اول به گمان این که او را رها کرده اند تا فرزند دیگری به جای او بیاورند، دچار حیرت و تعجب می گردد. او در خود فرو رفته و رفتاری خصمانه می یابد. رفتار مدعیانه، تهاجمی و نفرت آمیز او نسبت به خواهر کوچک، در طی سال ها در وجود او تثبیت شده و تقویت می گردد.
یک نمونه دیگر: روزی آنت چهار ساله دارای برادری تازه تولد یافته می شود. در مکانیزم کلاسیک، او نسبت به تازه وارد که توجه و محبت مادر را به سوی خود کشیده است، حسادت می کند.
اما می بینیم که بعد ها هنگام شستن و عوض کردن نوزاد متوجه تفاوت جنسی او نیز می شود و همواره در حیطه ی مبهم ضمیر، یعنی جایی که هیچ چیز به وضوح قابل تشخیص نیست، این فکر در او ایجاد می شود که عدم توجه و محبت والدینش نسبت به او بدون شک به دلیل وجود عضوی در برادر کوچک است که وی فاقد آن است. او چگونه این اعضاء را از دست داده است؟ آیا کسی آن ها را برداشته؟ اگر این طور است علت این تنبیه چه بوده است؟ در اینجا دختر کوچک را می بینیم که همراه با پیشرفت احساس گناه به عقده ی کایین دچار می شود.