نوجوان به طغیان آشکار دست می زند. نگرانی های والدین بی نهایت نیستند. به جای فاز اولیه ی بلوغ، فاز طغیان فرا می رسد، و این طغیان شکل های بیش از پیش دردناک به خود می گیرد. بحران دوره ی جوانی که آن را با کمال میل این گونه می نامند، عبارت است از: کوششی خشن برای آزاد کردن خود از حاکمیت خانواده.
اوج بحران برای دختران در سن 16 – 15 سالگی و برای پسران در 18 – 17 سالگی حادث می شود. دوران خواب و خیال تمام می شود. اکنون جوان
فعالیتی خشن را در پیش می گیرد و با جوش و خروش خارق العاده در مقابل اقتدار پدر می ایستد.
نوجوانان دختر و پسر هرگز نمی پذیرند که آزادی شان محدود شود یا مواظب حرکات شان باشند. نوجوان نمی خواهد از وی سؤال کنند کجا می رود؟ نامه های خود را پنهان می کند و از این نفرت دارد که کشوهای میزش را بگردند. خشن و بد رفتار می شود. والدین می گویند که بد جنس و مملو از سوء ظن شده است. او به طرز غیر قابل اجتنابی تمام قراردادهای اجتماعی و یا باورهای محیطی خود را زیر سئوال می برد.
کافر، افراطی، هرج و مرج طلب و پوچگرا می شود. افتضاح را دوست دارد و از «بورژواها» متنفر است.
اظهارات و فعالیت هایش توهین به ارزش های والای دینی است. رفت و آمد های او می توانند نگران کننده باشند. با نمایندگان دولت مؤدبانه رفتار نمی کند.
با همه کس غیرعادلانه برخورد می کند. دروغگو و آب زیر کاه است. متفاوت از دیگران به نظر می رسد. این تفاوت به گونه ای است که پدر و مادر یا معلمان تمایلی به آن ندارند. آزادی ارزش والای اوست. محدود شدن حقوقش را نمی پذیرد(1)
رفتارش بیانگر مقابله با رفتار خانواده اش است؛ مثلاً در مورد لباس، آرایش مو، ساعت بیدار شدن و خوابیدن. او میل دارد با خانواده اش درگیر شود.
همچنین ممکن است به وسیله ی تجربیات جنسی زودرس، خواستار اثبات توانایی های خود باشد. با دست زدن به اموری مانند مصرف مواد مخدر، در پی بیان مخالفت خشونت آمیز خود با جامعه است.
1) نه به شکل آشکار و نه به صورت پنهان.