فرزند برای مادر مایه ی کمال وجودی و امید و نشاط زندگی است. با لبخند مهرآمیز کودک همه چیزش را برای او فدا می کند. در مقابل برای کودک نیز مادر مایه ی امید و شادابی است. اگر مادر را از او جدا کنند جانش از دست رفته و با خطر مرگ و لااقل بیماری، زردی رنگ، غم و اندوه شدید و طاقت فرسا مواجه است. حقیقت اینست که در بین فرزند و مادر تبادل عاطفی است و این عاطفه است که زندگی شان را رونق می بخشد.
زندگی بدون وجود عواطف حتی برای بزرگ سالان هم ارزشی ندارد چه فایده که آدمی صد سال عمر کند همه یکنواخت، سرد و یا گرم، بهار باشد و تابستان نباشد، غم باشد و شادی نباشد و یا یکسره بی تفاوتی باشد. زندگی بدون عواطف به زندگی درندگان شبیه است که جز دریدن و بیچاره کردن منطقی ندارند.
کودک خردسال بخش اعظم زندگیش را با مادرش می گذراند، مادر برای او مظهر قدرت و محبت است. تعادل زندگی طفل ایجاب می کند که گاهی محبت بیند و زمانی خشم، و او باید بین این دو قطب زندگی سر کند.