بر این اساس که تصویر شد دریافتیم که در ایجاد نقش غلط در کودک چه کسی بیش از دیگران مسئول است، دیدیم که خودنمائی ها، نافرمانی ها، لجبازی ها تا حدود زیادی از مادر منشاء می گیرد، و کودک آنچه را که از او می بیند عمل می کند. در کودک حالت کلی نگری است، یعنی مجموعه را درک می کند نه جزئیات را. آنچه از مجموعه زندگی مادر درمی یابد این است که او چنین و چنان است. چون و چرائی مسأله و ارزیابی آن برای طفل مطرح نیست. بسیاری از عملیات کودکان را که ما انحراف می نامیم تقلیدی است از پدر و مادر حتی آنچه تحت عنوان انحراف جنسی برای کودکان ذکر می شود. فراموش نکنیم که کودک آنچه را در می یابد تعمیم می دهد و به سادگی مطالب را به همه جا می کشاند و داوری می کند.
بر این اساس مادر بیش از هر کس باید خود را کنترل کند، در برابر عملی که انجام می دهد آگاه باشد، بداند که چه می کند، هرگز به این احتمال که این طفل است و نمی فهمد خود و کودک را نفریبد. تا حدودی که ممکن است ساده باشد نه متجمل، کوشش به انجام وظیفه داشته باشد نه برانگیختن حس تحسین دیگران. شک نیست که جلب نظر دیگران یک نیاز درونی است و باید اقناع شود ولی انسانهای خود ساخته کمتر در پی آن روانند.
تجمل و آرایش تا حدود بالنسبه کمی خوب است ولی در ظاهرسازی نباید زیاد پیش رفت، زیرا در آن صورت آدمی موفق نمی شود که جنبه های درونی خود را
ببیند، دوگانگی، دوروئی، دوگوئی زیان دارد، نه تنها برای خود مادر بلکه برای کودک و این موجب گمراهی طفل است و آینده اش را به خطر می اندازد.