[Tara]
مشکل: بیداری نیمه شب و گرسنگی
علت: افزودن انواع غذای جامد به غلط و در زمان نامناسب
»تارا» در 7 هفته اول تولدش هر وقت می خواست از پستان مادر شیر می خورد.
تقریباً 4 هفته بعد وزنی معادل وزن هنگام تولد اضافه کرد. در 6 هفتگی افزایش وزنش کم بود. به مادرش توصیه شد بعد از این که به او شیر داد، با شیر خشک هم او را تغذیه کند. در 7 هفتگی تمام شیری را که می خورد، از طریق شیشه بود.
مادر «تارا» دو کودک دیگرش را تا 3 ماهگی شیر داده بود و علاقه مند بود که در مورد «تارا» هم همین کار را بکند. او با من تماس گرفت تا او را راهنمایی کنم. توصیه کردم که برنامه ی تأمین کمبود شیر (به گفتار سوم مراجعه شود) را به مدت 1 هفته دنبال کند.
از آن جا که شیر مادر «تارا» خیلی کم بود، به او راهنمایی کردم که بر طبق برنامه پیشنهادی، در وعده ساعت 30: 10 صبح از شیر خود که از قبل دوشیده شده، استفاده کند. در طول یک هفته، شیر مادر به قدری اضافه شد که «تارا» در تمام طول روز از پستان مادر شیر می خورد و فقط در ساعت 30 / 10 صبح و 15 / 6 بعدازظهر با شیر دوشیده شده، تغذیه می شد. او در ساعت 11 شب هم یک وعده تغذیه شیر خشک داشت. در آخر هفته هشتم به راحتی برنامه توصیه شده برای سنین 6 تا 8 هفتگی را دنبال می کرد و بعد از آخرین وعده شیرش، تا ساعت 7 صبح می خوابید. «تارا» به شیر خوردن از پستان ادامه می داد و در هر هفته 240 گرم اضافه وزن داشت، تا این که 3 ماهه شد. در این مرحله مادرش کم کم شروع به اضافه کردن شیر خشک نمود و وقتی «تارا» 4 ماهه شد 4 وعده کامل شیر در طول روز می خورد و از ساعت 7 شب تا 7 صبح می خوابید و غذای جامد را شروع کرده بود. همه چیز خوب پیش می رفت، تا این که ناگهان یک شب در ساعت 2 بامداد بیدار شد. مادرش نگران بود که شاید «تارا» گرسنه است، زیرا وعده ساعت 6 عصر فقط 150 میلی لیتر (5 انس) شیر خورده بود. بنابراین 120 میلی لیتر شیر به او داد. «تارا» این مقدار شیر را سریع خورد، ولی به خواب
نرفت. تا این که 120 میلی لیتر (4 انس) دیگر شیرخشک به او داده شد.
سپس به سرعت خوابید و تا ساعت 7 صبح که مادرش او را بیدار کرد، خوابید.
در طی هفته بعد برنامه شیر خوردن «تارا» در طول روز هر روز مشکل و مشکل تر می شد.
برنامه جدیدی پیدا شده بود، به این صورت که در هر وعده شیر فقط 120 تا 150 میلی لیتر (4تا 5 انس) شیر دریافت می کرد، در ساعت 15 / 6 بعدازظهر فقط 90 میلی لیتر (3 انس) و ساعت 2 تا 3 بامداد هم خیلی گرسنه از خواب بیدار می شد.
وقتی مادر «تارا» برای مشورت و راهنمایی با من تماس گرفت، مرا مطمئن ساخت که هنوز هم از الگوها و دستورالعمل های مکتوب من پیروی می کند.
یادداشت روزانه ای را که او برای من فرستاد، حاکی از آن بود که زمان خوردن شیر و همین طور غذای کمکی نوزاد کاملاً درست است. اما، در این برنامه غذاهای مشخصی که هضم آن ها مشکل بود را قبل از موعد توصیه شده به برنامه غذایی «تارا» افزوده بود. موز که من شروع آن را در 6 ماهگی توصیه می کنم، در سن 5 ماهگی به برنامه غذایی «تارا» افزوده شده بود. «تارا» عاشق موز بود و همین امر مادرش را بر آن می داشت که موز را همراه با آواکادو(1) که هضم آن نیز مشکل است، در وقت ناهار کودک به او بدهد.
پیش از موعد مقرر، از وعده های شیر روزانه «تارا» کاسته شده بود. در نتیجه او شب ها بیدار می شد، تا وعده شیری را که در طول روز دریافت نکرده، جبران نماید. از روی برنامه غذایی معلوم بود که «تارا» با وزن 5 / 7 کیلوگرم، به دلیل افزودن زودتر از موعد غذاهای جامد (به ویژه در وعده صبحانه(، از وعده شیرش در طول روز کاسته شده بود. این امر به نوبه ی خود در میزان شیری که در موقع ناهار دریافت می کرد، تأثیر گذاشته بود. توصیه من به مادرش این بود که با جای 5 قاشق مرباخوری سر پر غلات صبحانه همراه با موز له شده، فقط 3 قاشق مربا خوری صبحانه همراه با کمی پوره گلابی یا هلو به او داده شود. ناهار هم که شامل میوه های دیر هضم مانند موز و آواکادو بود، باید با پوره سبزیجات، شامل ترکیبی از سیب زمینی و برخی دیگر سبزیجات، جایگزین گردد.
در طول 3 روز، برنامه خواب «تارا» مانند گذشته به وضعیت قبل یعنی از 7 شب تا 7 صبح بازگشته بود. مشکل عدم دریافت شیر، باعث شده بود که انواع نامناسبی از غذا آن هم در زمان نامناسب و زودتر از موعد به او داده شود.
این اشتباه بسیار رایج است و بیشتر در مورد شیرخوارانی اتفاق
می افتد که زود هنگام و به سرعت شیر روزانه شان کم می شود. نتیجه این امر، نیاز قطعی شیرخوار به یک وعده شیر در نیمه شب است.
1) Avacado (نوعی میوه(.