جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مطالعه ی موردی؛ «جوزف«- سن:10 هفته

زمان مطالعه: 3 دقیقه

[Joseph]

مشکل: سحر خیزی

علت: وجود نور در اتاق خواب و واکنش مورو(1) شدید

»جوزف» فرزند چهارم خانواده بود و به همین دلیل مانند برادر و دو خواهر دیگرش به سرعت از برنامه خانواده پیروی کرد.

خواهرش «سوفیا» هم صبح ها زود بیدار می شد، ولی شیر نمی خورد و تا بیشتر از 1 ساعت بیدار می ماند. برادر و خواهر هایش وقتی 8 هفته سن داشتند، تمام شب را

می خوابیدند.

بنابراین مادرش اهمیت این امر را می دانست که باید او را ساعت 10 شب و به میزان مناسب شیر دهد. این مسئله باعث تعجب مادرش شده بود، زیرا می دید که «جوزف» به سن ده هفتگی رسیده، ولی هنوز ساعت 5 صبح بیدار می شود.

مادرش همیشه شک می کرد که شاید او گرسنه است و به او شیر می داد. اما «جوزف» بعد از چند دقیقه شیر خوردن فریاد عصبی می کشید و پشتش را بلند می کرد و از خوردن شیر امتناع می نمود.

مادرش مجبور بود او را بیشتر از 1 ساعت تکان دهد تا دوباره بخوابد. او ساعت 7 صبح سرحال بیدار می شد و خیلی خوب شیر می خورد و در طول روز طبق برنامه پیش می رفت. مادرش نمی توانست تشخیص دهد که دلیل این بیداری های صبح زود چیست.

خواب روزانه «جوزف» عالی بود و خوب شیر می خورد. از طرفی اتاقش هم کرکره داشت و هم با پرده ای پوشیده شده بود که کاملاً اتاق را تاریک می کرد.

بدیهی است که با داشتن 3 بچه دیگر که باید تحت مراقبت قرار می گرفتند، شروع روز آن هم در ساعت 5 صبح برای مادر «جوزف» طاقت فرسا بود. هنگامی که تلفنی با من مشورت کرد، دلیل مشخصی برای سحر خیزی «جوزف» نداشتم. از او خواستم که چند شب در اتاق «جوزف» بخوابد تا برنامه خواب او را کنترل کند.

در شب اول، مادرش ساعت 30: 10 شب به او شیر خشک داد و قبل از این که او را در تختش بگذارد، مدت 1 ساعت او را کاملاً بیدار نگه داشت. قبل از این که خود بخوابد نیز پرده ها را بازرسی کرد تا ببیند کاملاً کشیده اند و در را کنترل کرد که کاملاً بسته باشد.

در طول شب در زمان های مختلف، خواب «جوزف» سبک می شد و بدنش را به مدت چند دقیقه تکان می داد و گاه قبل از این که به خواب رود، ناله می کرد. در ساعت 45: 4 صبح ناگهان نور و روشنی از پائین در ظاهر شد. «جوزف» فوراً تکان خورد و سرش را از سمتی به سمت دیگر گرداند و بعد از 10 دقیقه کاملاً بیدار شد و خود را به طرف بالای تخت کشاند. سرش در جهت نور زیر در چرخید و شروع به تکان دادن دست و پاهایش در هوا کرد و به طور عصبی به گریه افتاد. دلیل مشکل، معلوم بود، فرو نشستن زمین در خانه ی قدیمی خانواده، باعث ایجاد یک شکاف حدود 2 سانتی متری زیر در اتاق خواب شده بود. وقتی پدر «جوزف» برای رفتن به سر کار، در هال را نمی بست، نوری ظاهر می شد و این نور برای بیدار کردن خواب سبک او کافی بود.

از طرف دیگر واکنش موروی شدیدی که

»جوزف» نشان می داد، باعث می شد وقتی رو تختی اش را پس می زد، به شدت ناراحت شود.

به والدینش توصیه کردم برای این که مطمئن شوند نور از زیر در نمی آید، پائین در را خوب بپوشانند و شب ها «جوزف» را درون یک کیسه خواب سبک قرار دهند.

کیسه خواب همراه با قرار دادن ملحفه در دور تا دور تخت، مانع بالا رفتن «جوزف» در تخت می شد. توصیه کردم اگر هنوز هم «جوزف» ساعت 5 صبح بیدار شد و تکان خورد، مادرش عجله نکند. پس از به کار بردن این تمهیدات، سه روز اول «جوزف» به مدت 30 تا 40 دقیقه در خواب و بیداری بود و بعد از آن تا ساعت 7 صبح می خوابید. بعد از این مدت هم تمام شب را تا ساعت 7 صبح به خواب می رفت.


1) Moro Reflex.