یک زوج بیولوژیست آلمانی، به عنوان آزمایش، همزمان با تولد فرزندشان، فرزند یک میمون را که در همان روز متولد شده بود، پذیرفتند و با دقت هر چه تمام تر کوشیدند تا کوچک ترین اختلافی ما بین این دو قایل نشوند. به عبارت دیگر، دو کودک از مراقبت و غذایی همانند، پوششی برابر و محبتی یکسان برخوردار بودند. آن ها با تعجب بسیار متوجه شدند که حداقل در طول دو و یا سه سال، دو کودک دارای شیوه ی رفتاری یکسانی می باشند.
می توان به راحتی آزمایشی بر خلاف این را نیز انجام داد: دو کودک مشابه را که دارای خصوصیات، ضریب هوشی، ظاهر مشابه و نیز سطح فکری یکسانی می باشند در نظر بگیرید. یکی از آن ها را در خانواده ای روستایی، پر جمعیت و متحد قرار داده و دیگری را به عنوان تنها پسر خانواده ای شهری، که دایم در حال مشاجره اند و حتی جذابیت های کودک شان نیز وسیله ایی برای عدم تفاهم والدین شده است، مجسم کنید. این دو کودک به گونه ای متفاوت رشد می کنند و
به صورت دو انسان با رفتارهایی کاملاً متفاوت ظاهر می شوند.
به همین علت است که عوامل بیرونی می توانند بر خصوصیات و استعداد های ذاتی و فردی شخص تاثیر گذاشته و «شخصیت» وی را دگرگون سازند.