میل به شیرخوردن از ابتدا در کودک هست، وقتی که گرسنه می شود و این احتیاج در وجودش پیدا می شود این میل تحریک می شود و او را هدایت می کند که در جستجوی پستان ندیده و نشناخته و انس و عادت نگرفته برآید، همان میل او را هدایت می کند، این میل خودش خود بخود راهنما است او را وادار می کند که دهانش را باز کند و در جستجو برآید، اگر نیافت گریه کند، خود گریه کردن استمداد و کمک خواستن از مادر است، همان مادری که هنوز
او را نمی شناسد و از وجودش اطلاع ندارد. ولی خود طفل هیچ نمی داند که هدف این میل چیست؟ هدف این گریه چیست؟ برای چه این میل در وجودش پدید آمده؟ نمی داند جهاز هاضمه ای دارد و آن جهاز ماده غذایی می خواهد، بدن «بدل ما یتحلل» می خواهد، او نمی داند برای چه می خواهد؟ و نمی داند فلسفه ی گریه اعلام مادر است، همان مادر نشناخته که تدریجا باید او را بشناسد…
البته اگر پستانی و شیری که مناسب با معده ی طفل است نبود، غریزه هم او را به آن طرف هدایت نمی کرد، ارتباط و پیوستگی است بین این میل و آن غذای موجود. همچنین است سایر میل های وجود انسان، هیچ میلی به عبث در وجود انسان گذاشته نشده، همه میل ها روی احتیاج و برای رفع احتیاج گذاشته شده است. (1)
1) بیست گفتار، ص 288. و نیز، فلسفه ی اخلاق، ص 126.