در این زمینه از مسائل متعددی باید بحث شود که اهم آنها به قرار زیر است.
1- به هنگامی باید مطلبی را به کودک آموخت که در او زمینه ی آمادگی بوجود آمده باشد و شرایط تعلیمی برای او فراهم باشد. منظور این است که آموزش همزمان و همگام با رشد باشد.
2- آنچه کودک می آموزد روشن و پابرجا باشد تا نیازی به دوباره آموزی نباشد زیرا تجدید نظر در ساخته ها، ویران کردن و از نو ساختن کاری دشوار است و رنج مربی در این امر بسیار زیاد است.
3- راه تربیت در جنبه آموزش همیشه از راه بوسه و ابراز احساسات و گذشت و نرمی نیست، در برخی موارد لازم است که از طریق حیله های تربیتی و
حتی تحمیل اطلاعاتی را بر او بار کرد و او را با مسائل و مشکلات موجود آشنا نمود.
4- اطلاعات مورد لزوم کودک را به هر گونه ای که هست باید در اختیارش گذاشت او خواسته و ناخواسته از خانه بیرون می آید و با رفقای گوناگون آشنا می شود. اگر مادر آنها را به او نشناساند او از دیگران می آموزد و این موجب لطمه ای به زندگی اوست.
5- در آشنا کردن کودک به جهان باید آرامش و متانت خود را حفظ کرد و در برابر سؤال پیچ شدن از کودک خود را نباخت و فریاد نزد و طفل را نترساند. زیرا این کارها عوارض نامطلوبی در کودک بر جای می گذارد.
ضرورت تکیه بر دختر
آشنائی دختر با جهان زندگی ضروری تر است، زیرا اولاً او مادر آینده جامعه است. ثانیاً او به مانند پسر دسترسی به همه افراد برای کسب اطلاعات لازم را ندارد. اگر مسائلش را از مادر بپرسد بهتر است از اینکه از دیگران یاد بگیرد. او باید در جریان زندگی داخلی خود لااقل در چارچوب وظایف کنونی و بعدی اطلاعات داشته باشد و مادر را در این زمینه محرم راز خویش بداند.