این سن، سن تقلید است. کودک کوچک تان دوست ندارد گوسفندوار از دیگران اطاعت یا پیروی کند. او نیاز دارد که «من» خویش را مورد تایید قرار دهد. می گوید و تکرار می کند: «من می خواهم«.
اما این خواست قدرت، خود باعث به وجود آمدن خواست هم ردیفی با افراد بزرگ می شود. بدین سان کودک بخشی از برتری افراد بالغ را به چنگ می آورد.
دختربچه موهایش را شانه می کند، به صورتش پودر می زند و ناخنهایش را درست می کند: «مثل مامان«.
پسر بچه ها مثل پدر می خواهند سیگار بکشند. این حرکات بسیار پیش پا افتاده خصوصیاتی هستند که تقلید آن ها می تواند خطرناک باشد. زیرا ممکن
است برای همیشه در کودک باقی بماند. کودک به تقلید از مادر با خدمتکار صحبت می کند. هنگام سخن گفتن با مادر نیز سعی می کند تن صدای پدر را تقلید کند. در صحبت با در و همسایه مطالبی را انعکاس می دهد که در خانه شنیده است.
اگر ببیند دفتر کار پدر یا اشکاف های آشپزخانه نامرتب است، اطاق او نیز نامرتب خواهد بود.
کودک با دقت بسیاری به حرف ها و اعمال والدین گوش می دهد، بدون آن که ظاهرش این امر را نشان بدهد. حتی غالب اوقات سعی می کند حرف های خصوصی آنان را بشنود. در کارهایی دخالت می کند که به او مربوط نیست. حرف های همسایه ها و پدر و مادر را مورد توجه و یا انتقاد قرار می دهد، البته بعد از رفتن آن ها. کودک اصول اخلاقی خود را بر تقلید بنا می کند. احساس خوبی و عدالت ورزی با تقلید انجام می شود.
هنگامی که به او می گویند شبیه پدرش یا مادر است، بسیار خوشحال می شود، به خصوص وقتی که می گویند پدر یا مادرش در سن او، بچه هایی غیر قابل تحمل بوده اند، تقلید کردنش مبالغه آمیز است.
عکس العمل والدین در این خصوص نقش بسیار مهمی در تعلیم و تربیت کودکشان بازی می کند. اگر والدین کودک را به خاطر اینکه عمل آن ها را تقلید کرده، تنبیه کنند؛ او در آینده به طور خطرناکی دچار اغتشاش روحی می گردد.