سرعت رشد و حساسیت تربیتی این سن کمتر از دوره ی قبل است، با این حال میزان رشد دراین سن هم بالاست و نوع پرورش کودک تأثیر زیادی در زندگی بعدی کودک دارد. احساس امنیت که از برآورده کردن نیازها مخصوصاً محبت کردن به کودک و تأیید او، بدست می آید، در این دوره نیز یکی از مهم ترین عوامل رشد است.
بر خلاف دوره ی قبل، اکنون کودک راه می رود و صحبت می کند، نوع ارتباط او متفاوت شده است و می تواند به وسیله ی سخن گفتن احتیاجات خود را بیان
کند. در این دوره کودک علاوه بر بزرگسالان، به هم سن و سالهای خود هم توجه می کند و رفتار آنها نیز بر کودک اثر گذار است. با وجود همه ی این حرفها هنوز هم دوره ی آموزش مستقیم فرا نرسیده است و کودک به شکل غیرمستقیم پرورش می یابد. در این دوره هم باید کودک را آزاد گذاشت و از امر و نهی پرهیز نمود، بلکه با شیوه هایی دیگر توجه کودک را به کاری جلب کرد. کودک در این سن دلیل ها و استدلالهای شما را نمی فهمد و این یک مسأله طبیعی است. مثلاً اگر از تاریکی می ترسد، هر چه استدلال بیاورید که این اتاق همان است و فقط نور آن کم شده و… کودک متوجه نمی شود و حرف های شما فایده ای ندارد. این موضوع، به معنی آن نیست که برای کودکان استدلال نکنید، چرا که دلیل نیاوردن باعث می شود تا کودک در سنین بالاتر هم این مسائل را نفهمد. شما دلیل خود را بیان کنید ولی انتظار فهم آن را نداشته باشید و برای پرورش کودک از روش های دیگری استفاده نمائید. این روشها در فصل های بعدی گفته می شوند.
بعضی از خصوصیات طبیعی این دوره عبارتند از:
الف) 5 / 2 سالگی سن ناسازگاری است. کودک در این سن تصمیمهای خودسرانه می گیرد و دارای هیجانات و احساسات شدید است.
در 3 سالگی رفتار کودک بهتر می شود و دوست دارد که کارها را طبق نظر شما انجام دهد. او یادگیری کلمه های جدید را خیلی دوست دارد و در این
راه تلاش می کند.
5 / 3 سالگی بعضی از کارهای کودک ناهماهنگ می شود. او ممکن است در حرکت یا سخن گفتن، ناهماهنگ باشد و اشتباه کند. کودک دوست دارد که همه ی افراد خانواده به او توجه کنند.
4 سالگی سن مخالفت با شماست. کودک در این سن مخالفت می کند، لگد می زند، اشیاء را پرت می کند و… او مشغول خیال پردازی است و نمی تواند واقعیت را از خیالات خود جدا کند. همین موضوع سبب می شود که کودک خیالات خود را واقعیت بپندارد و چیزهایی برای شما تعریف کند. ممکن است تصور کنید که کودک شما دروغگو شده است ولی چنین نیست. او دروغگو یا دیوانه نشده است بلکه به یکی از مراحل رشد خود رسیده که نمی تواند بین خیالات و واقعیت فرقی بگذارد.
در 5 / 4 سالگی کم کم بین واقعیت و خیالات خود فرق می گذارد. کودک در این سن علاقه ی زیادی به بحث کردن دارد و به صراحت صحبت می کند.
5 سالگی برای والدین دوران خوبی است. کودک در انجام کارها تلاش می کند و سعی می نماید که موفق شود. در 6 سالگی خواسته های او زیاد می شود و این موضوع باعث می شود تا رابطه برقرار کردن با کودک مشکل شود. او همه چیز را برای خود می خواهد و اگر در بدست آوردن چیزی موفق نشود به شدت ناراحت می شود و از دست دیگران شکایت می کند و
ممکن است شروع به گریه کند. احساسات کودک بسیار متفاوت است، اکنون شما را خیلی دوست دارد و کمی بعد از شما بدش می آید.
7 سالگی سنی است که کودک آرام می شود. ممکن است شکایتهای زیادی انجام دهد، شما این شکایتها را جدی نگیرید و با او به مهربانی برخورد کنید. این سن نقش مهمی در حالات روحی سالهای آینده دارد. نامهربانی با کودک باعث می شود که فکر کند کسی او را دوست ندارد و اگر این کار تکرار گردد ممکن است سبب افسردگی کودک شود. گاهی این افسردگی در کودک پایدار می شود و بعدها زندگی کودک را با مشکل روبرو می نماید.
ب) کودک در این دوره به همسالان توجه می کند و دوست دارد با آنها بازی کند. دوستی ها و دعواهای این دوره زیاد است و مرتب تغییر می کند. کودک الآن با کسی دوست است و ساعتی دیگر با هم دعوا می کنند. این دعوا بسیار عادی است و چند ساعت بعد دوباره با هم دوست می شوند. بهتر است در دعوای کودکان دخالت نکنید، فقط اگر با هم درگیر شدند، آنها را از هم جدا کنید.
دوستی و معاشرت کودک با همسالان بسیار مهم است و نقش زیادی در رشد و پرورش کودک دارد. بازی کودک با همسالان بسیار مهم است، بازیها در ابتدای این دوره، بدون قانون هستند و کودک مرتب نوع بازی خود را عوض می کند. از حدود 6 سالگی برای خودشان قوانینی بوجود می آورند.
شما نباید روی قوانین بازی حساس باشید، بلکه بگذارید تا کودکان بازی خودشان را انجام دهند و در صورتی که کمک خواستند، به آنها کمک نمائید.
ج) کودک در این سن خود مدار است یعنی خودش را محور و مرکز همه ی کارها می داند. او نمی تواند بین خود و دیگران تفاوت قائل شود. این موضوع سبب می شود تا کودک متوجه نشود که دیگران ممکن است احساساتی متفاوت با او داشته باشند. مثلاً هنگامی که کودک خوشحال است، فکر می کند که همه خوشحال هستند و متوجه نمی شد که ممکن است والدین او خسته یا گرفتار باشند. این موضوع ممکن است باعث مشکلاتی بین والدین و کودکان شود.
یکی دیگر از موارد خودمداری کودک در سخن گفتن او ظاهر می شود. کودک به سخنان دیگران گوش نمی دهد و توجهی ندارد که آیا سایرین به حرفهای او گوش می دهند یا نه، بنابراین گاهی ممکن است چند کودک با هم شروع به صحبت کردن کنند. ممکن است وقتی شما با سایر افراد گفتگو می کنید و به کودک توجهی ندارید، او هم شروع به صحبت کردن کند و با خودش حرف بزند.
د) در این دوره کودک بسیار فعال و پر جنب و جوش است. ایجاد محیطی که کودک به راحتی در آن فعالیت کند، بسیار مؤثر است. این محیط باید طوری باشد که جلوی فعالیت کودک را نگیرد و برای کودک خطرناک نباشد.
همچنین کودک با فعالیت خود باعث آسیب و خسارت نشود.
فعالیت زیاد کودک باعث می شود که خسته گردد، خستگی باعث بهانه گیر شدن کودک می شود. کودک در این سن برای فعالیت، بازی و جنب و جوش اهمیت زیادی قائل است و نمی تواند جلوی خودش را بگیرد، بنابراین ممکن است که به خوردن غذا توجهی نکند. گرسنگی یکی دیگر از مسائلی است که باعث بهانه گیری کودک می شود. بنابراین قبل از خسته شدن کودک توجه کودک را به مسائل آرامتر جلب کنید و از خستگی او جلوگیری نمائید. همچنین به غذای کودک توجه کنید تا کودک گرسنه نماند.
هـ) یکی از مسائل مهم این سن یادگیری زبان است. کودک از صحبت کردن، تلویزیون، رادیو، همسالان، قصه و داستان، خوشش می آید. استفاده ی صحیح از این وسایل و صحبت کردن زیاد با کودک، باعث پیشرفت سریع کودک می شود.
و) موفق شدن کودک در این سن بسیار مهم است و شکست و ناکامی اثرات بدی دارد. البته کودک به سرعت شکست را فراموش می کند و کار خود را از سر می گیرد ولی اگر شکستهای او زیاد شوند، باعث دلسردی کودک می شوند و اثرات زیان آور آن، تا دوران بزرگسالی باقی می ماند. بنابراین باید موقعیتهایی برای کودک فراهم کنید تا به موفقیت برسد. اگر کودک مشغول کاری شد که عهده ی او بر نمی آید، نباید به او گفت که تو نمی توانی، بلکه باید
توجه او را به کار دیگری جلب کرد تا به آن کار بپردازد.
ز) حسادت یکی از مسائل طبیعی این دوره است. مقایسه با کودکان دیگر و تبعیض بین بچه ها باعث می شود تا حسادت کودکان بسیار شدید شود.
ح) کودکان در این سن دچار ترس می شوند. اگر والدین خودشان هم بترسند و یا باعث افزایش ترس کودکان شوند، مثلاً داستانها و فیلمهای ترسناک به کار ببرند، باعث می شود تا کودک به شدت بترسد و در آینده برای او مشکل ایجاد شود. مسخره کردن ترس کودکان کار درستی نیست و باعث مشکلاتی در پرورش کودک می شود.