یکی از مهمترین خصوصیات این دوره آمادگی جهت تعلیم و آموزش رسمی است. کودک در این سن از نظر جسمی، عاطفی و هوش آمادگی پیدا کرده است تا به شکل مستقیم آموزش ببیند. قبل از 7 سالگی هم کودک آموزش می دید ولی آموزشها به شکل غیر مستقیم بود ولی از این به بعد باید کودک را به شکل مستقیم و غیر مستقیم آموزش داد. به همین جهت این سن را شروع مدرسه رفتن قرار داده اند.
آغاز رفتن به مدرسه، تحول بزرگی در زندگی کودک است. او اکنون وظایف جدیدی به عهده دارد. والدین و معلمان از او انتظارات تازه ای دارند. او باید ساعاتی را در کلاس حضور یابد و قوانین و مقرراتی را رعایت نماید. همه ی این
مسائل باعث می شوند تا کودک از نظر احساسی دچار آشفتگی شود و احساس عدم تعادل نماید.
یکی دیگر از خصوصیات این دوره اطاعت و فرمانبری کودک است. در این دوره کودک به قوانین اخلاقی توجه زیادی دارد. او صحبتهای والدین و معلمهای خود را به صورت قوانینی می داند که حتماً درست هستند و باید از آنها پیروی کرد. به همین علت است که معمولاً می گوید «مادرم چنین گفته است» «کار خوبی نیست چون پدرم این را گفته» «معلم گفت که باید اینطور باشیم«
دو خصوصیت مهم این دوره یعنی آمادگی جهت تعلیم و اطاعت و فرمانبری کودک، نشان می دهد که مهمترین کار در این دوره آموزش کودک و بیان ارزشها و ضد ارزشها برای کودک می باشد. در این دوره می توان کودک را با علوم مختلف آشنا کرد، ارزشهای اخلاقی و مذهبی را برای او توضیح داد. کودک شیفته ی تعلیم و تربیت است و باید از این فرصت استفاده کرد. از دست دادن این فرصت باعث می شود تا کار تعلیم علوم و ارزشها ناقص باقی بماند.
بعضی از مسائل مربوط به این دوره عبارتند از:
الف) در این دوره، گرایش به گروههای همسالان بسیار زیاد می شود. این موضوع یکی از مسائل عادی این سن است. کودکان بیشتر به علت بازی با
همدیگر تشکیل گروه می دهند. آنها در گروه شاد هستند و اگر از گروه دور شوند، احساس ناراحتی می کنند. این حالت از سن ده سالگی خیلی بیشتر می شود. از این سن کودک دوست دارد که خود را با گروه همانند نماید. کودکان یک گروه دوست دارند که در رفتارها، نوع صحبت کردن، ظاهر و… همانند هم باشند. آنها گاهی کارهای خاصی انجام می دهند که مخصوص گروه خودشان است. به طور مثال به شکل خاصی سلام می کنند یا دست می دهند. البته این کارها به شکل موقتی و شاید نوعی بازی و تفریح باشد و بعد از مدتی تغییر می کند.
ب) کودک در این سن فرمانبردار است و قوانین والدین، معلمان و سایر بزرگسالان را لازم الاجرا می داند. او همچنین به شدت تحت تأثیر گروه همسالان قرار دارد. اگر قوانین افراد بزرگسال بر خلاف همدیگر باشد، باعث می شود تا کودک دچار سرگردانی شود. وقتی پدر یک چیز می گوید، مادر چیز دیگر، معلم حرفی بر خلاف والدین می زند، گروه همسالان قوانینی مخالف با قوانین خانه یا مدرسه دارند و…، کودک نمی فهمد که چه باید بکند، چرا که همه ی این قانونها را می پذیرد. تشخیص اخلاقی او به جایی نرسیده است که خودش بتواند خوب و بد را بفهمد، همچنین قدرت درک استدلالهای شما را ندارد، و تنها به بزرگسالان اعتماد دارد و سخن آنها را می پذیرد.
گاهی در خانواده قانون ثابتی وجود ندارد قوانین هر روز عوض می شوند و هر لحظه چیزی از کودک خواسته می شود که لحظه ای قبل خلاف آن خواسته شده است. مثلاً به کودکی گفته می شود که دروغگویی بد است و نباید دروغ گفت، در همین موقع کسی با پدر او کار دارد. پدر قبلاً گفته بود که اگر کسی با من کار داشت بگویید نیستم. فرزند در را باز می کند و به شخصی که پدر را می خواهد، جواب مثبت می دهد. پدر، کودک را دعوا می کند و سر او داد می کشد که مگر نگفتم، من خانه نیستم. اینجاست که کودک دچار آشفتگی می شود که بالاخره چه باید بکند.
بسیاری از مشکلات اخلاقی این دوره به علت نبودن قوانین اخلاقی ثابتی در خانواده یا تفاوت قوانین خانه، مدرسه و سایر محیطها می باشد.
ج) در این سن فعالیت و تحرک کودک بسیار زیاد است و به بازی علاقه ی فراوانی دارد. بازیهای این سن بسیار متنوع شده است و کودکان بازیهای بسیار زیادی را ایجاد می کنند. این بازیها نقش مهمی در پرورش خلاقیت کودکان دارند.
کودک در این سن یاد گرفته است که احساسات و هیجانات خود را کنترل کند. در دوره های قبل هیجانات کودک به راحتی بروز می کرد ولی اکنون ممکن است کودکی دچار حسادت، خشم، نفرت و… شده باشد ولی آنها را پنهان کرده و آشکار نسازد. هیجانات پنهان شده می توانند آسیبهای زیادی به
رشد کودک و زندگی آینده ی او، برسانند. بازی، ورزش، جنب و جوش و فعالیت، می توانند این هیجانات را تخلیه کنند و باعث آرامش کودک گردند. این دوره زمان رفتن مدرسه است و رسیدگی به درس و مدرسه باعث می شود تا کودک فرصتهای کمتری جهت بازی داشته باشد. بعضی از والدین به درس و مدرسه اهمیت فراوانی می دهند ولی بازی و فعالیت را کم اهمیت می دانند و می گویند این دیگر بزرگ شده و بازی برای او وقت تلف کردن است. به بهانه ی درس و تکالیف مدرسه، کودک را محدود می کنند و جلوی بازیهای گروهی او را می گیرند. والدین دیگری به بهانه بد بودن کودکان محله، به کودک اجازه نمی دهند که با آنها رابطه برقرار کند. کودکان این سن دوست ندارند به تنهایی بازی کنند بنابراین، کار این والدین هم باعث کم شدن بازی کودکان می گردد. والدینی که به هر شکل بازی کودکان را محدود کنند، باعث می شوند تا خلاقیت کودک کم شود، از طرف دیگر هیجانات پنهان او، تخلیه نشود و در آینده دچار مشکلات جدی گردد.
د) کودک در این سنین بسیار کنجکاو می شود و سؤالات زیادی در مورد مسائل مختلف می پرسد. این سؤالات گاهی به قدری زیاد می شوند که حوصله ی شما را سر می برند. همچنین ممکن است بعضی از سوالهای کودک تکراری باشد. جواب دادن خوب و با حوصله نقش مهمی در پرورش کودک دارد. توجه کنید که این مسئله بسیار طبیعی است، بنابراین صبر داشته
باشد.
ه) مدرسه رفتن کودک از این سن شروع می شود. اگر سالهای اول مدرسه همراه با لذت و شادی باشد، و باعث موفقیت کودک شود، علاقه ی کودک به علم، تحصیل و پیشرفت زیاد می شود. چنانچه شروع تحصیل با مشکلات، فشارهای زیاد، احساس شکست و سرزنش کودک همراه شود، علاقه ی کودک به تحصیل کم می شود و این مسئله بعدها به سختی حل می گردد.
و) کودک در این سن می تواند کارهای شخصی مثل مسواک زدن، حمام کردن، پوشیدن لباس، مرتب کردن رختخواب و… را انجام دهد با این حال خیلی منظم نیست. اتاق، لباسها و وسایل او بیشتر اوقات به هم ریخته است و توجه زیادی به مراقبت و نگهداری وسایل خود ندارد. از طرفی کودک خیلی سر و صدا می کند، چیزها را به هم می ریزد، با خواهر و برادر خود دعوا می کند و… این مسائل باعث می شود تا والدین خسته شوند. والدین ممکن است بگویند چه طور این دوران را دوره ی فرمانبرداری می نامند؟ کودک با این که مسائل و مشکلات زیادی بوجود می آورد ولی به حرف شما گوش می دهد و سعی خود را می کند تا شما از دست او راضی باشید ولی در انجام کارها، اشتباه می کند و این مسائل برای این دوره بسیار طبیعی است. اگر کودک را شیطان، دست و پاچلفتی، حرف گوش نده، بی ادب و… بنامید و یا کودک احساس کند که شما او را دوست ندارید، ضربه ی بزرگی بر او وارد
می شود و بعدها شما را با مشکلات بزرگتری روبرو می کند.