گاهی پیش ساخته های ذهنی مادران بحدی است که با همه علقه درونی کودک را طرد می کنند و او را نمی پذیرند و برای این عدم پذیرش دلایل گوناگونی است.
1- او را نمی پذیرد به حساب اینکه توقع مادر در زیبائی یا جنس برآورده نشده و کودک مایه ننگ و خجلت اوست. 2- کودک ناقص العضو و نارساست و تحملش مایه ی زجر است. 3- فرزندی است ناخواسته و در تشکیل جنین قصدی و نیتی و نیز هدفی نبوده است. 4- گاهی عدم پذیرش برای ازدواج مجدد، سر و سامان دادن زندگی شخصی، احساس خستگی از بیماری مداوم و… کودک است. در همه حال شاید این نکته در ذهن آنها جای ندارد که کودک در هیچکدام از این جنبه ها مقصر نیست و گناهی مرتکب نشده است و تازه در برابر امانت خدا نباید این چنین بود.
زیان عدم پذیرش: بی توجهی، سردی به کودک لطمه ای به صفای طفل و موجبی برای چرکین کردن دل اوست. مسئولیت مادر در سنین اولیه زندگی طفل بسیار سنگین است، غفلت و بی توجهی به آن عوارض غیر قابل جبرانی برای او بوجود می آورد.
گاهی عدم پذیرش و سردی در برابر طفل بگونه ای است که کودک در خانه هم چون غریبی زندگی می کند، او را نمی پذیرند و این امر موجب خودخوری هائی است.
بی توجهی ها به کودک، سرد گرفتن او به نظر شاید مسأله ای مهم نباشد ولی این غلط است زیرا کودک در حال مقایسه وضع خود با دیگران حالات را درمی یابد، منتها بازگو نمی کند و گاهی که با دوستان همسالش همنشین می شود بمانند یک بزرگسال از وضع خود گله مند و ناراضی است و ابراز ناراحتی می کند.