بر این اساس که دیدیم دید کودک از مادر براساس روش تربیتی خانواده مقداری درست و بخشی هم نادرست است. از لحاظ تربیت ضروری است که این دیدها تعدیل شوند و جهت یابند و نیز مادر به بخشی از آن جامه عمل بپوشاند. نکته های ذیل تا حدودی جهت این وظیفه را روشن می کند.
انتظار کودک از مادر که او می بخشد و گناه را نادیده می گیرد درست است و این امر نباید موجب جرأت او در انجام خطا شود و کارش به بی بند و باری بکشد و یا زمینه انضباطی را در پیش چشم او سست کند.
رعایت حال کودک خوبست ولی نه به صورتی که طفل از طریق لجبازی نیاز خود را برآورده سازد و مادر را مجبور به اطاعت و تبعیت از خود نماید. چنین کودکانی در حقیقت مادر خود را براساس خواسته خویش تربیت می کنند و در این مقام نقش مادر از نظر او دچار تردید و تزلزل می شود.
دید کودک از مادر که او همه چیز می داند برای دوران کودکی دید مفیدی است و مادر به همین نظر باید اطلاعاتی عمومی و مورد نیاز کودک تهیه کند و ذهن او را از آگاهی های درست اشباع نماید، ولی در عین حال این درست نیست که او به عنوان یک وزنه علمی خلل ناپذیر معرفی شود. در پاره ای مواقع باید به نادانی خود و نیاز به کسب اطلاع خویش اعتراف کند. این درس عملی و تجربی خوبی برای حیات بعدی خود کودک است.
اجرای انضباط خوب است ولی در این مورد بین پدر و مادر باید تفاوت باشد. در خانه ی خوب پدر الگوی انضباط و مادر الگوی رأفت است، انعطاف پذیری در کار ما در ضروری است، اصرار نکند همه مسائل مو به مو اجرا شود.
مادر منشاء خیر و سعادت کودک است. اگر از وی برگردد دنیای کودک در نظرش تیره است، برای سازندگی او گاهی قهر چند لحظه ای ضروری است به شرطی که ادامه نیابد، زیرا کودک قهر و بی اعتنائی مادر را نمی تواند تحمل کند.
در دیگر جنبه ها نیز چون جنبه ی تغذیه، مهر، بدهی اخلاقی، انس دفاع، مددکاری، عفو از خطاها باید نظرات طفل تعدیل و اصلاح شود و بررسی همه ی آن موارد از حدود وظیفه این مختصر خارج است.