چشم و گوش طفل چون دریچه ای باز است، می بیند و می شنود، ذهنش
چون آینه است که هر چیزی را در آن منعکس می شود با این تفاوت که آینه عکس شئ را همیشه در خود نگه نمی دارد ولی ذهن کودک آن را در خود ضبط می کند. کودک حتی شیوه فکر مادر را می بیند و درمی یابد. و آنچه برداشت می کند ممکن است سازنده باشد و یا ویرانگر.
کودکان به هنگامی که در خانه تنها می شوند ادای زندگانی پدر و مادر را در می آورند. و این خود صحنه ای تماشائی است. مادر می تواند با رفتار خود فطرت های امانت، صداقت، وفاء به عهد، حق جوئی، حق دوستی، و… را در کودک احیا کند و یا آنها را بمیراند. مادر می تواند زمینه را برای هدایت فطری طفل فراهم سازد و یا موجب انحرافش از صراط مستقیم گردد.
در جنبه عاطفی نیز مادران تأثیر بسیاری به روی کودکان دارند. اگر مادری دچار ترس باشد نمی تواند کودک شجاع بپروراند، مادر که از سوسکی می ترسد و تعادلش را از دست می دهد در کودک اثر منفی می گذارد و او را مشوش و دلواپس خواهد ساخت. مادری که دائم دچار ترس های واهی است مثل ترس از زلزله، از تصادف، از فروریختن سقف و… کودک خود را عملاً کشته است، زیرا طفلی می پرورد حساس، زودرنج، مضطرب و نگران، و همیشه در تشویش. و بالاخره اگر مادر در برابر یأس مقاوم باشد، خود را به مدد الهی حلال مشکلات بداند کودک هم همین تصور را پیدا خواهد کرد.
در جنبه مسئولیت آفرینی نیز وظیفه مادر سنگین است. مادری که تنبل و تن پرورده است برای آوردن یک لیوان آب کودک را به زحمت می اندازد یا در خانه فقط به کلفت و مستخدم امر و نهی می کند و خود از جای نمی جنبد الگوی بدی برای کودک است. او به شرطی می تواند به فرزندش دستور دهد که سفره را پهن کن، حوله را بیاور، صابون حاضر کن، آب بیاور و… که خود در عمل چابک و تیزتر باشد.