مسأله ی سازندگی بدانگونه نیست که مادر نظری را درباره کودک اعمال کند و آنگاه خود را برئ الذمه بداند، او راههائی را برای تثبیت نسبی آن باید در پیش گیرد که از جمله ایجاد عادت است.
منظور این است که جنبه هائی از زندگی او صورت خود به خودی بگیرد و خودکار شود. این سخن بدان معنی نیست که بخواهیم رفتار او قالبی باشد و اندیشه و تفکر در آن راه نیابد، بلکه می خواهیم بگوئیم انجام عمل آنچنان برای کودک عادی گردد که طفل در آن احساس زحمت و یا تصنع نکند. وصول به این هدف از راه تکرار هشیارانه یک عمل است.
این کنترل درونی و معنوی از طرق دیگر برای وصول به این هدف است، باید هاله های دینی و اخلاقی را بر او محافظ قرار داد بدانگونه که او هیچ عملی انجام ندهد جز در چارچوب مذهب و براساس معیارهای اندیشیده و محکم.
فشار و کنترل شخصی خوب است به شرطی که زیاد و به صورت تحمل نباشد. بررسیها نشان داده است که تحمیلات در این زمینه مخصوصاً بر کودک خردسال عوارضی چون لکنت زبان و یا اضطراب و تشویش ایجاد می کند. لحن مادر در هدایت طفل مهم است، ممکن است برای طفل لذت بخش باشد یا تنفرآمیز. در همه حال از تحقیر او و خرد کردن شخصیتش باید خودداری شود، عوارض روانی کودکان، افسردگی های شدید زمانی هم عوارض جسمانی، عقده های کودک اغلب مربوط به تحقیرها و تحصیل هاست.