مفهوم خدا از کودکی در ذهن طفل جای می گیرد و او در می یابد که برای جهان آفریدگاری است. اما بحث اینست که خدای جهان چگونه به کودک معرفی شود.
مادر می تواند خدا را به عنوان منبع نیکی ها، نیروها، رحمت ها، و محبت ها
به او معرفی کرده و ذهن و روان او را آماده ی پذیرش لطف و مهر او نماید و یا او را خدای سختگیر، عقوبت کننده و کیفر ده معرفی نماید. طفل را از کودکی نباید از خدا ترساند بلکه همواره باید از مهر و عواطف او، محبت و دوستی او، مواهب و زیبائی های او بحث کرد. داشتن خدای مهربان برای کودک به مراتب بهتر از خدائی است که جبّار، منتقم است. خدائی که در اثر جهالت مربیان برای کودک مایه ی ترس و وحشت معرفی شود اثرش تا ابد در ذهن او باقی می ماند و او از چنان خدائی که خشمگین، آزار رسان، جبار است و به هیچ وجه از حق خود صرف نظر نمی کند و حتماً بدان کیفر می دهد، فراری و متنفر است. مادر باید بذر رحمت و امید را در دل او زنده سازد و حتی ناامیدی را گناهی بزرگ معرفی نماید.
مادر می تواند به طفل بفهماند که او می تواند با خدای خود صحبت کند راز دل بگوید، حرف بزند و زمینه ی دلبستگی او را به خدا چنان کند که طفل بزرگترین وظیفه اش را جلب رضای او بداند، تابع اوامر و نواهی او باشد.