غریزه ی مادری را تا حدودی پذیرفته اند ولی روانشناسان قائل به غریزه ی پدری نیستند. علاقه ی پدر را نسبت به فرزند نوعی وظیفه ناشی از مقررات اجتماعی ذکر کرده اند. در عین حال کثرت رابطه ی فرزند با پدر عاطفه آفرین است، شیرین زبانی ها، بازی ها، ناز و نوازش های کودکانه مهر را در دل پدر به جنبش درمی آورد و او را به زندگی دلگرم تر می سازد. بسیاری از مادران از چنین نکته ای غافلند و برای اینکه بیشتر با شوهر باشند حتی شب هنگام بسیار زود کودکان را به خواب می کنند. این فاصله اندازی ها بین پدر و فرزند اولاً از نظر تربیتی نارواست ثانیاً زیانش به طور غیر مستقیم متوجه زن و زندگی خانوادگی هم خواهد شد زیرا در کانونی که دلگرمیها متعدد نباشد برای خود زن نیز تأمینی نیست و علاوه بر این پدر نیازمند است که برخی از عقده گشائی ها را با زبان کودکانه و در حین بازی با طفل انجام دهد و چنین زمینه ای با خواب و دوری از کودک عملاً مسدود است.
برای جلب نظر شوهر ضروری است که زمینه ی محبت طفل را در دل او مستحکم تر سازد پیوندی گرم و صمیمانه بین او و کودک برقرار نماید. حتی در حین مسافرت برای او نامه بنویسد از خنده ها، شادی ها، بازی ها، راه رفتن ها و شیرین زبانی های طفل بگوید و او را به گونه ای غیر مستقیم به کانون دلگرم سازد.