اشتغالات مادران و عدم امکان رسیدگی آنها باعث شده است که اغلب فرزندان بی هدف، هرزه و بی بند و بار بار آیند، و دیگر مادر آن یار مهربان و مهرورزی نباشد که هدم و مونس کودک است، با جنبه های محبتی انضباطی کار او را کنترل کند.
مادر مجبور است براساس ساعت اداری به دنبال کار بیرون رود، در حالی که کودک چنین جبری را احساس نمی کند، به دامنش می آویزد که بیرون نرو.
بناچار مادر باید دستش را نه تنها از دامان خود بلکه از ذیل عنایت و رأفت خود دور سازد و این امری است که زیان روانی در پی دارد.
از سوی دیگر مادر ساعاتی از روز را در خانه نیست. و این امر او را وامی دارد که خود را مقصر بداند و پس از برگشت از اداره برای جبران آن اسباب بازی بسیار در اختیارش قرار دهد، محبت زیاده از حد درباره اش مرعی دارد و طبعاً زمینه را برای پرتوقعی، لوسی و ننری کودک، و در عین حال عدم ارضای روانی طفل فراهم سازد. مادر به خصوص در سالهای اول زندگی نمی تواند کار بیرون داشته باشد زیرا غذای طبیعی و سالم طفل بدو وابسته است، حمایت و سرپرستی بیشتر مورد ضرورت اوست.