زمان مطالعه: < 1 دقیقه
بیچاره کودکی که در اثر جدائی والدین از همه جا رانده شده و به دست کلفت و نوکر یا پرستار پرورشگاه می افتد، زندگی او عاریه ای است نه محبت واقعی می بیند و نه عاطفه ای حساب شده، هرچه بدو محبت کنند چون او همان را برای دیگر کودکان هم توسط همین پرستار می بیند احساس می کند کم است – طفل انحصار جو است می خواهد محبت فقط از آن او باشد و بس.
کودک جدا شده از پدر و مادر را به پرورشگاه نباید داد، باید کوشید بدست افراد مأنوس او چون عمه، خاله، مادر بزرگ،… سپرد و ضروری است که او در خانواده ای باشد نه در پرورشگاه و در همه حال باید دانست که این محیط هر چند برای او جالب باشد برآورنده نیاز او و برای او دلچسب نیست.