تربیت، فن تشکیل عادت است. روحیه انسان در ابتدا حکم ماده ی شل و قابل انعقادی مثل گچ را دارد که ابتدا که آن را در آب می ریزند شل است و بعد سفت می شود. وقتی این ماده شل است آن را در هر قالبی بریزیم به همان شکل در می آید. می توان آن را به صورت انسان در آورد یا به صورت خوک و یا خروس. در هر قالبی که بریزیم همین که سرد شد همان شکل را می گیرد و سفت می شود. می گویند روح انسان در زمان کودکی حالت قابل انعطافی دارد و همانند همان ماده شل است، و هر چه انسان بزرگ تر شود قابلیت انعطاف آن کمتر می شود. این که گفته اند: «العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر«. اختصاص به علم ندارد، بلکه باید گفته شود: التربیة فی الصغر کالنقش فی الحجر» البته علمای امروز هم به تربیت دوران کودکی بیشتر اهمیت می دهند. بچه ای که در کودکستان است، از بچه دبستان- و بچه دبستان از نوجوان دبیرستان، و نوجوان دبیرستان از جوان دانشگاه- جنبه ی پذیرش او بیشتر است. انسان در سن پنجاه سالگی شخصیتش منعقد می شود. البته مبالغه نباید کرد. انسان یک موجود قابل تغییر و قابل توبه و بازگشت است و ممکن است در سن صد سالگی هم خود را تغییر دهد. ولی شک نیست که حالات روحی
کم کم ملکه می شود و برگرداند آنها دشوار می گردد. (1)
سعدی نیز می گوید:
هر که در خردیش ادب نکنند
در بزرگی ادب از او بر نخاست
چوب تر را چنانکه خواهی پیچ
نشود خشک جز به آتش راست
او به چوب تر و خشک تشبیه می کند که تا تر است انعطاف دارد و هر چه خشکتر شود انعطاف آن کمتر می گردد، و وقتی کاملا خشک شود یک حالت ثابت به خود می گیرد و تغییر نمی کند. (2)
1) تعلیم و تربیت در اسلام، ص 78.
2) تعلیم و تربیت در اسلام، ص 79.