کار علاوه بر این که مانع انفجار عملی می شود، مانع افکار و وساوس و خیالات شیطانی می گردد. لهذا در مورد کار می گویند که هر کسی باید کاری را انتخاب کند که در آن استعداد دارد، تا آن کار علاقه ی او را به خود جذب کند. اگر کار مطابق استعداد و مورد علاقه نباشد و انسان آن را فقط به خاطر درآمد و مزد بخواهد انجام دهد، این اثر تربیتی را ندارد و شاید فاسد کننده ی روح هم باشد. انسان وقتی کاری را انتخاب می کند باید استعدادیابی هم شده باشد. هیچ کس نیست که فاقد همه استعدادها باشد، منتها انسان خودش نمی داند که استعداد چه کاری را دارد. چون نمی داند، دنبال کاری می رود که استعداد آنرا ندارد، و همیشه ناراحت است. مثلا وضع دانشجویان ما با این کنکوری های سراسری وضع بسیار ناهنجاری است. دانشجو
می خواهد به هر شکلی که هست این دو سال سربازی را نرود، و عجله هم دارد به هر شکلی که هست در دانشگاه راه پیدا کند. وقتی آن ورقه ها و پرسشنامه ها را پر می کند، چند جا که دیپلمش به او اجازه می دهد نام نویسی می کند، هر جا که درآمدش بیشتر است انتخاب می کند، و بسا هست جایی را انتخاب می کند که اصلا ذوق آن را ندارد؛ یعنی سرنوشت خود را تا آخر عمر به دست یک تصادف می دهد. این آدم تا آخر عمر خوشبخت نخواهد شد. بسا هست این فرد ذوق ادبی اصلا ندارد ولی با وجود دیپلم ریاضی احتیاطا اسمی هم در ادبیات یا الهیات می نویسد. بعد آنجاها قبول نمی شود و می آید این جا. جایی که نه استعدادش را دارد و نه ذوقش را و تا آخر عمر کاری دارد که آن کار، روح و ذوقش را جذب نمی کند.
کارهای اداری هم اکثر اینجور است. البته ممکن است به بعضی کارها شوق داشته باشند ولی اکثر، خود، کار اداری ابتکار ندارد و فقط تکرار است و شخص اجبارا برای این که گزارش غیبت ندهند و حقوقش کم نشود، با وجود بی میلی شدید، آن چند ساعت را پشت میز می نشیند. این هم خودش صدمه ای به فکر و روح انسان می زند. انسان باید کاری را انتخاب کند آن کار عشق و علاقه ی او را جذب کند، و از کاری که علاقه ندارد باید صرف نظر کند و او درآمدش زیاد باشد.
پس در مورد کار این جهت را باید مراعات کرده، و آن وقت است که خیال و عشق انسان جذب می شود و در کار، ابتکاراتی به خرج می دهد. (1)
1) تعلیم و تربیت در اسلام، ص 419.