در فقه اسلامی محرز و مسلم است که برای ازدواج، تنها عقل و بلوغ کافی نیست، یعنی یک پسر به صرف آن که عاقل و بالغ است نمی تواند با دختری ازدواج کند، همچنان که برای دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ کافی برای ازدواج نیست، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است. عقل غیر از رشد است و مسأله دیگری است. افراد یا عاقل اند یا مجنون. عاقل ها به دو نوع تقسیم می شوند، یا رشید هستند یا غیر رشید؛ یعنی انسان عاقل و بالغ ممکن است رشید باشد و ممکن است غیر رشید.
در اصطلاح متداول فارسی امروز، به کسی «رشید» می گوییم که
اندام خیلی موزون و برازنده ای داشته باشد. عرب این را «رشیق» می گوید نه «رشید«. «رشد» در اصطلاح فقهی مربوط به اندام نیست، یک نوع کمال روحی است. مثلا در مورد ازدواج، پسری که می خواهد ازدواج کند باید معنی و هدف و ارزش نتایج ازدواج را درک کند و قدرت تشخیص و انتخاب و اراده داشته باشد، به صرف تلقین این و آن، شخصی را به عنوان همسر انتخاب نکرده باشد؛ همچنان که دختر نیز برای انتخاب همسر باید «رشد» داشته باشد…
اگر بخواهیم کلمه ی «رشد» را به مفهوم عام خودش که شامل همه انواع رشدها در همه ی موارد بشود تعریف کنیم باید بگوییم: رشد یعنی این که «انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره برداری یکی از سرمایه ها و امکانات مادی و یا معنوی که به او سپرده می شود داشته باشد«. یعنی اگر انسان در هر ناحیه از نواحی زندگی که حکم یک شأن و وسیله ای را دارد، شایستگی اداره و نگهداری و بهره برداری از آن را داشته باشد، چنین شخصی در آن کار و در آن شأن «رشید» است؛ حال آن چیز هر چه می خواهد باشد، همه آن چیزها و اشیا وسائل و سرمایه های زندگی هستند. سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد. مردی که ازدواج می کند خود ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگی، وسائل و به تعبیر دیگر سرمایه های زندگی او هستند، و یا شوهر برای زن و زن برای شوهر حکم سرمایه را دارد. (1)
– در قانون گذاری اسلام، برای کسی که می خواهد یک کار اجتماعی را عهده دار شود، مثلا می خواهد ازدواج کند، یا می خواهد
مستقلا معامله ای انجام دهد، یعنی می خواهد در مال و ثروت شخص خود تصرف کند. لازم است که علاوه بر سایر شرایط عمومی یعنی بلوغ و عقل و قدرت و اختیار، «رشد» هم داشته باشد، رشد یعنی لیاقت و شایستگی اداره ی آن کاری که می خواهد به عهده بگیرد.
به این جهت در قانون اسلام، عاقل بودن و بالغ بودن و مختار بودن کافی نیست که شخص بتواند درباره ازدواج تصمیم بگیرد و یا در مال و ثروت خود تصرف کند. پسر یا دختری که می خواهند ازدواج کنند آن گاه ازدواجشان صحیح است که رشد عقلانی کافی داشته باشند یعنی مفهوم ازدواج که چیست و برای چیست؟ و چه مسئولیتهایی دارد؟ و چه تأثیری در سرنوشت فرد دارد، باید درک کند که کورکورانه در موضوعی به این اهمیت وارد نشوند. و همچنین پسر یا دختری که دارای ثروت شخصی- از راه ارث یا راه دیگر- شده اند به محض این که به بلوغ برسند کافی نیست که مال و ثروت آنها را در اختیار خودشان قرار دهند، بلکه لازم است مورد آزمایش قرار گیرند، اگر علاوه بر بلوغ دارای رشد عقلی هم بودند، یعنی لیاقت و شایستگی نگهداری و بهره برداری از مال و ثروت خود را داشته باشند، مال و ثروت به آنها داده می شود، در غیر این صورت ولی شرعی و قانونی آنها همچنان بر ولایت و سرپرستی خود ادامه می دهد. (2)
1) مجموعه ی آثار، ج 3، ص 313.
2) مجموعه آثار، ج 2، انسان در قرآن، ص 301.