جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پیش سخن

زمان مطالعه: 3 دقیقه

باسمه تعالی

فرزندان ما «چگونه تربیت می شوند؟» «در چه شرایطی تربیت می شوند؟» «با چه هدفی تربیت می شوند؟» «تا چه اندازه می توانند تربیت شوند؟» «تا چه میزان می توانیم آنها را تربیت کنیم؟» «سهم والدین در شکل دهی شخصیت و رفتار آنها تا چه اندازه است؟» از میان مجموعه عوامل تربیتی (نظیر عوامل قبل از تولد، هنگام تولد و بعد از تولد) کدام عامل نقش اصلی را به عهده دارد؟

آیا فرزندان ما باید همان گونه تربیت شوند که ما به عنوان «والدین«، از آنها انتظار داریم؟ اگر پاسخ مثبت است ملاک این خواسته و انتظار چیست؟ تا چه اندازه به صحت و اعتبار انتظاراتمان مطمئن هستیم؟

آیا فرزندان ما باید براساس آنچه «جامعه» (شرایط اجتماعی، هنجارهای فرهنگی و ارزش های حاکم) انتظار دارد تربیت شوند؟ در صورت پاسخ مثبت تا چه اندازه مفید بودن و درستی ملاک های اجتماعی و هنجارهای آن را باور داریم؟

آیا فرزندان ما باید همان گونه تربیت شوند که «خودشان» می خواهند یا اراده می کنند؟ اگر پاسخ مثبت است تا چه اندازه به درستی خواسته های آنها می توانیم ایمان داشته باشیم.

بزرگترین آرزوهای والدین در تربیت فرزندانشان چیست؟ ملاک درستی و منبع پدیدایی این آرزوها چگونه تعیین می شود و آیا تحقق این آرزوها به نفع رشد و شکوفایی شخصیت فرزندان است؟ و آیا بزرگترین آرزو، بهترین آرزو نیز هست؟

آرزوهایی چون موفقیت در مدرسه، کسب رتبه ی بالا در کنکور، ازدواج موفق، شغل پردرآمد، زندگی بدون دردسر، از جمله مهمترین خواسته های آرمانی والدین است که البته محور و مرکز ثقل آن رسیدن به «خوشبختی» است.

به راستی چگونه می توان فرزندان خود را خوشبخت کرد؟ کدامل عامل بیرونی و یا درونی در خوشبختی فرزندان ما نقش اصلی را دارد؟ چگونه می توان حس شادی و نشاط درونی را در فرزندان پایدار کرد؟

بدون تردید وجه مشترک آرزوهای همه ی پدرها و مادرها «خوشبخت شدن» فرزندانشان است.

این یک نیاز درون زادی بشر است که همواره خواهان لذت، نشاط و آرامش است. اما چگونه است که علی رغم همه ی تلاش ها و سرمایه گذاری ها و ترفندها نمی توان به این نیازهای بنیادی پاسخ مطمئن داد؟

آیا خوشبخت کردن فرزندان صرفا با برخوردار ساختن آنها از امکانات زندگی محقق می شود؟

آیا اگر همواره در صدد پاسخگویی به نیازهای فرزندانمان باشیم و نگذاریم که هیچگاه ناکام بمانند فرزندانی کامیاب خواهیم داشت؟

آیا اگر همواره درصدد تأمین آسایش و امنیت آنها از بیرون برآئیم آنها از درون احساس امنیت خواهند کرد؟

آیا اگر محیط زندگی آنها را از خوراک لذیذ و پوشاک زیبا و امکانات مرفه سرشار سازیم خواهیم توانست آنها را به نشاط باطنی و رضامندی درونی برسانیم؟

آیا آنچه را که به نام تربیت انجام می دهیم به راستی به نفع رشد و بلوغ و پختگی آنهاست یا ممکن است آنها را از مسیر رشد و کمال باز دارد؟

آیا آنچه را به نام محبت به آنها عطا می کنیم موجب رشد و تعالی آنها می شود یا برعکس ممکن است آنها را پرتوقع و زودرنج و آسیب پذیر بار آورد؟

پاسخ دقیق و شفاف و در عین حال درست و مطمئن به سؤال های فوق ناممکن است. اما فکر کردن و درنگ کردن در بازکاوی پاسخ ها و قرار گرفتن در مدار این پرسش ها به قصد روشنگری بیشتر می تواند ما را در آنچه که برای فرزندانمان انجام می هیم به تردید سازنده و هراس هشیار کننده وا دارد.

این هراس و تردید از جنس نومیدی و ناکامی نیست؛ بلکه وضعیتی است که ذهن ما را به چالشی رشد دهنده و روشنگر دعوت می کند. تردیدی که ما را نسبت به اهداف و روش های تربیتی آگاه تر می سازد، زیرا تربیت کردن آموختن و به کار بستن یک ردیف دستورالعمل های قطعی و متقن نیست؛ تربیت با فرمول های ریاضی و فعل و

انفعال های شیمیایی متفاوت است؛ تربیت بیش از آنکه به دانش و تکنیک و فرمول متکی باشد به منش و اخلاق و کردار تربیت کننده وابسته است. تربیت بیش از آنکه متکی بر «تجویز» و «توصیه» و «نصیحت» باشد، متأثر از «پرهیز«، «سکوت» و «کردار» غیر کلامی است. در واقع فرزندان ما بیش از آنکه از حرف های خوب و آشکار و مستقیم ما تأثیر بپذیرند از مشاهده ی کردار پنهان و رفتار نامرئی و پیا م های غیر مستقیم ما شکل می گیرند.

می رود از سینه ها در سینه ها

از ره پنهان صلاح و کینه ها

کودک آدمی پیش از آنکه زبان به کلام بگشاید زبان رفتار را می فهمد و پیش از آنکه با مشاهده ی چشم از ما آگاه شود، با مخابره ی دل از وجود ما نقش می گیرد. و پیش از آنکه شنونده ی پیام های لفظی وعمدی ما باشد، تماشاگر رفتار طبیعی و غیر عمدی ماست.

از این روست که نقش والدین در تربیت بیش از آنکه هشیارانه، ارادی و عمدی باشد غالبا ناهشیار، پنهان؛ غیر مستقیم و غیر عمدی است.

نوشته ای که پیش رو دارید ناظر به مهم ترین، کاربردی ترین و در عین حال کوتاه ترین نکته های روان شناختی تربیتی است که می تواند راهنمای شهودی والدین در مراحل مختلف تربیت فرزندان باشد. امید است که با لطف و عنایت الهی و اهتمام بلند والدین آگاه بتوان در تعلیم و تربیت نسل جدید آن گونه که شایسته ظرفیت ها و بایسته ی قابلیت های آنهاست متناسب با مقتضیات زمانه تلاش نمود.

عبدالعظیم کریمی