گاهی می توان با روشهایی کودک را به کاری وادار کرد یا از کاری منصرف نمود ولی این موضوع باعث اثرات نامطلوبی می شود. در بعضی موارد اثرات نامطلوب به خاطر روش هایی است که به کار می بریم و در مواردی دیگر اثرات به علت خود عمل یا بازداری از آن است. به طور مثال ترساندن کودک از موجودات خیالی، تنبیهات شدید و… می توانند رفتار
کودک را به رفتار مطلوب تبدیل کنند، ولی ممکن است ضررهایی به شخصیت کودک برسانند که آینده ی او را تباه نماید. مثال دیگر مربوط به خود رفتارها می شود، مثلا کودک شما علاقه ی زیادی به ورزش دارد و کمتر به درس خواندن می پردازد. شما با روشهایی رفتار او را عوض می نمائید و درس خواندن را زیاد و ورزش را کم می نمائید. در صورتی که کودک شما استعداد خوبی در ورزش دارد و می توانست یک ورزشکار موفق شود. اکنون به درس پرداخته و پیشرفت هایی هم داشته است، ولی از زندگی خود ناراضی است و در خوشنودی به سر نمی برد.
آموزشهای زودرس (پیش از آنکه نوزاد به سن یادگیری آن مهارت، برسد(. آموزشهای سخت، توجه زیاد به پیشرفت، توجه زیاد به رقابت، توجه نکردن به روحیات کودک، توجه نکردن به نیازهای سنین مختلف، توجه نکردن به استعدادهای کودک، وادار کردن به مهارتهایی که مورد علاقه ی او نیست و… می توانند اثرات نامطلوبی را بوجود آورند.
ممکن است این اثرات سالها بعد بوجود آیند، بنابراین وقتی که می خواهید ببینید چه کاری خوب و چه کاری بد است، علاوه بر رفتار، به اثرات دراز مدت هم توجه کنید. مثلا خوب سخن گفتن نوزاد، رفتار مطلوبی است، ولی اگر قبل از سه سالگی بخواهید این رفتار مطلوب را ایجاد کنید، باعث می شوید تا کودکتان دچار لکنت زبان شود.
بسیاری از توصیه هایی که انجام می شود به علت همین اثرات نامطلوب بعدی است، مثلا ممکن است در بخش تربیت بدنی مشاهده کنید که تا فلان سن نباید روی قوانین بازی تاکید کرد ولی شما این کار را انجام می دهید و ممکن است نتیجه بگیرید، در حالی که رفتار شما ممکن است باعث بی علاقه شدن کودک به بازی یا ورزش شود و در آینده سراغ آنها نرود، یا از نظر عاطفی ضربه ببیند و مشکلات رفتاری را به شکل دیگری بروز دهد.
از این قسمت نتیجه می گیریم که قبل از آنکه اقدام به آموزش رفتاری کنیم یا بخواهیم جلوی رفتاری را بگیریم، ابتدا مطمئن شویم که کار ما اثرات نامطلوب دراز مدت ندارد، سپس در مورد روشهای خود بررسی کنیم تا مطمئن شویم اثرات بدی به جای نمی گذارند.