جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مطالعه ی موردی؛ «هری» – سن: 15 هفته

زمان مطالعه: 4 دقیقه

[Harry]

مشکل: سخت به خواب رفتن و بیداری های مکرر شبانه

علت: عادات خواب در نتیجه وابستگی به پستانک

»هری» از همان بدو تولد به سینه می چسبید و شیر خوردنش ساعت ها طول می کشید. خوابیدن او مدت ها طول می کشید و و فقط وقتی می خوابید که پستان مادرش را می مکید. وقتی به سن 8 هفتگی رسید، در طول شب هر چند ساعت یک بار بیدار می شد و فقط وقتی که پستان مادرش را مک می زد می خوابید و بار دیگر یکی دو ساعت بعد بیدار می شد.

والدین «هری» تصور می کردند که نیاز مداوم او به مکیدن به دلیل گرسنگی است است و تصمیم گرفتند از شیشه شیر استفاده کنند.

چون در این صورت مطمئن می شدند که شیر کافی در اختیار او قرار می گیرد و به اندازه کافی تغذیه می شود. «هری» تغذیه با شیر را خیلی زود پذیرفت و به نسبت وزنش میزان مناسبی شیر می خورد، ولی هنوز در خوابیدن مشکل داشت. در این زمان بود که مادر او «لوسیندا«(1)، به توصیه یکی از دوستانش برای خواباندن «هری» از پستانک کمک گرفت.

برای هفته های متمادی به نظر می رسید که پستانک یک موهبت الهی است. «لوسیندا» و همسرش، شیرخوار را با پستانک در تختش می گذاشتند و او به مکیدن ادامه می داد تا این که خوابش ببرد. وقتی چند ساعت بعد تکان می خورد، آن ها سریع خود را به او می رساندند و پستانک را در دهانش می گذاشتند و او فوراً به خواب می رفت. اگر چه باید 2 تا 3 برابر در طول شب برای گذاشتن پستانک در دهان او بیدار می شدند، ولی این کار برای «لوسیندا» به اندازه ی شیر دادن آن هم به مدت چند ساعت خسته کننده نبود. به هر حال، هرچه هفته ها می گذاشتند و «هری» فعال تر می شد، پستانک بیشتر و بیشتر می افتاد چرا که او در خواب تکان می خورد. وقتی به سن 15 هفتگی رسید، والدینش باید هر 45 دقیقه تا 1 ساعت یک بار بیدار می شدند و پستانک را در دهانش می گذاشتند.

با کمبود خواب والدین و برنامه برگشت «لوسیندا» به کار در طی چند هفته بعدی، آن ها دیگر فکرشان به جایی نمی رسید و مستأصل شده بودند و می دانستند که اگر هر چه زودتر با مشکل وابستگی شدید «هری» به پستانک مقابله نکنند، هرگز نخواهند توانست موفق شوند. آن ها تصمیم گرفتند به نوزادشان اجازه دهند که با پستانک به خواب رود، ولی به محض آن که خوابش برد، آن را از دهانش خارج سازند. این روش گاه مؤثر واقع می شد و گاه نه.

حالا دیگر خواب روزانه «هری» هم به طور جدی تحت تأثیر پستانک قرار گرفته بود و در ساعت بیداریش با نا آرامی و ناراحتی به دنبال پستانک

می گشت.

در این زمان بود که والدینش با من تماس گرفتند. آن ها تشخیص داده بودند که راه مناسبی برای خلاصی از شر پستانک ندارند، اما مانند بسیاری از والدین نمی توانستند اجازه دهند که «هری» به مدت طولانی گریه کند.

به «لوسیندا» توضیح دادم که چگونه از روش کنترل گریه استفاده نماید و به او گفتم که اگر دستورالعمل ها را خوب دنبال کند، «هری» می تواند وابستگی به پستانک را در طول 3 شب حذف نماید، اما، تأکید کردم که بسیار مهم است که هم او و هم شوهرش در مورد کنترل گریه فرزندشان به توافق برسند و اگر این امر تداوم نداشته باشد و یا به عنوان مثال اگر نوزاد به مدت طولانی گریه کند و توسط یکی از والدین برداشته شود و مورد نوازش قرار گیرد، دیگر نمی توان مسئله ی گریه او را رفع کرد. چرا که این امر مشکل را جدی تر می کند.

»لوسیندا» و همسرش توافق کردند که از همان شب، برنامه را شروع کنند. همچنان که از آن ها خواسته بودم، آن ها «هری» را در حالی که خواب آلود ولی هنوز بیدار بود، بدون پستانک در تختش گذاشتند و اتاق را ترک کردند. «هری» بلافاصله شروع به گریه و فریاد زدن کرد. آن ها توافق کرده بودند قبل از این که یکی از آن ها به اتاق برود 10 دقیقه صبر کنند. سپس مادر وارد اتاق شد و برای چند دقیقه شکم او را مالید و سپس به سرعت اتاق را ترک کرد. او می دانست که صحبت نکردن با «هری» یا بلند نکردنش بسیار مهم است و این کار را به مدت 45 دقیقه ادامه داد تا این که «هری» به خواب رفت. در طول شب 2 بار بیدار شد و والدینش همان کار را ادامه دادند. بار اول در مدت 30 دقیقه آرام شد و در بار دوم فقط 10 دقیقه طول کشید.

با توجه به این که نباید اجازه می دادیم که «هری» گیج شود، بنابراین لازم بود که در طول خواب روز هم پستانک به او داده نشود. به هر حال، چون نمی خواستم او بیش از حد خسته شود، روز بعد از «لوسیندا» خواستم که هنگام ظهر او را برای یک گردش طولانی در کالسکه اش بیرون ببرد. «لوسیندا» می دانست که حرکت کالسکه می تواند «هری» را کم تر بی تاب کند و احتمال این که به خاطر پستانک فریاد بزند کم تر می شود. شب بعد، والدینش از همین روش برای آرام کردن او استفاده کردند. فقط به جای 10 دقیقه، 15 دقیقه صبر کردند و بعد به سراغش رفتند. بار دوم نزدیک بود آن ها به اتاق بروند که دیدند «هری» دیگر گریه نمی کند و به خواب رفته است. آن شب «هری» فقط یک بار

بیدار شد و در مدت 20 دقیقه آرام شد و به خواب رفت. روز بعد «لوسیندا» دوباره او را با کالسکه بیرون برد و او بدون پستانک خوابید و به این ترتیب اصلاً خسته نشد. در شب سوم، «هری» در مدت 20 دقیقه آرام شد و اصلاً لازم نشد که مادرش به اتاقش برود و او تا صبح خوابید. روز بعد توافق کردیم که «هری» برای خواب روزانه اش هم در تخت خودش قرار گیرد. هر بار در مدت 10 تا 15 دقیقه آرام می شد. «هری» خیلی زود شست خود را پیدا کرد و در مدت یک هفته توانست با مکیدن آن بدون گریه کردن در تخت خود آرام گیرد.

والدینش بعضی مواقع وقتی خواب «هری» سبک می شد، صدای حرکتش را می شنیدند، اما به ندرت فریاد می زد و اغلب وقتی می خواست خود را آرام کند از شست خود استفاده می کرد.


1) Lucinda.