یکى از علل عمدهى احساس حقارت و ترس و ناایمنى، نرسیدن به
هدف یا اهدافى است که فرد براى خود در نظر مىگیرد.
به کودکان باید آموخت که هدف خود را طورى قرار دهند که رسیدن به آن حتمى باشد.
و به آرزوهاى بلند و دور از توان خود نیندیشند.
گاهى اولیاء مرتکب اشتباه شده، براى اطفال خود اهدافى مىسازند که رسیدن به آن از عهدهى استعداد و قابلیت کودکان بیرون است. در حالى که خداوند که خالق بشر است قوانینى متناسب با وسع و توان بشر وضع نموده و بیشتر از آن انتظار ندارد چنانچه در قرآن مىفرماید:
وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها…..
و آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند(به قدر وسع در کار نیک و شایسته کوشیدند زیرا ما کسى را بیش از وسع تکلیف نکنیم…..(1)
روانشناسان در تحقیقاتى که در مورد جوانان نمودهاند، مشاهده کردهاند که فشار اولیاء به جوانان در انتخاب رشته تحصیلى یا شغلى یکى از علل اصلى ایجاد عصبانیتها و احساس ناایمنى در آنها مىباشد.
خانواده باید مکانى باشد که در آن فرد احساس ایمنى نموده، حق داشته باشد علایق، استعدادها، عواطف، و احتیاجات طبیعى، خود را بدون واهمه ابراز داشته و از افراد دیگر خانواده در حل مشکلات خود کمک بگیرد.
در خانوادههایى که صمیمیت، محبت و مهربانى وجود دارد، کودک مىتواند هم ثبات خود پندارى را محفوظ نماید و هم باعث
تغییرات مطلوب در شخصیت خود شود و با مشکلات روبرو شود.
على علیهالسلام در یکى از پندها مىفرماید:
انما قلب الحدث کالارض الخالیة مهما القى فیها من کلشىء قبلته(2)
به راستى دل جوان مانند زمین بکر و نکاشته است که هر زمان تخمى در آن افکنده شود مىپذیرد.
1) اعراف / 42.
2) از نامهى 31 على علیهالسلام در نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتى.