از شگفتیهاى دنیاى کودک، دنیاى مذهب، ایمان و باور داشت آنهاست. فطرتى دارد خدا آشنا از آن جهت که خداوند مىفرماید:
و نفخت فیه من روحى
از روح خودم در وجود انسان دمیدم.
مبانى بسیارى از باورهاى مذهبى و دینى و خداجویى در اندرون او وجود دارد که با اندک تذکرى از والدین و مربیان و با یافتن مصداقهایى در جهان خارج مىکوشد آن را بپذیرد و خود را با آن تطابق دهد.
قرآن مىفرماید:
و الذى نفسى بیده ما من مولود….(1)
سوگند به کسى که جانم به دست اوست، هیچ نوزادى نیست مگر اینکه بر فطرت اسلام متولد مىشود، و بر این فطرت باقى است تا این که زبانش گویا گردد آن گاه پدر و مادر اویند که او را یهودى و نصرانى مىگردانند»
مثلا کودک 4 – 3 ساله از منشاء و علت اشیاء سؤال مىکند، مىگوید من از کجا آمدهام؟
این اسباب بازى را چه کسى تهیه کرده؟….
همانگونه که ملاحظه مىکنید مبناى پرسشها روى مبدأ و معاد است. مىخواهد ببیند منشأ یک امر چیست؟ و فرجام آن چه مىباشد؟ و این امر همان مسألهاى است که ما معتقدیم ریشه فطرى و نهادى در افراد دارد.
سؤالات کودک بسیار نشان دهنده عطش کودک است و گوش کردن به آن نیازمند به صبر و حوصله است.
در سنین 7 تا 10 سالگى به بعد به تدریج تفکر منطقى در کودک رشد مىکند و بدین نظر سؤالات او عمیقتر و ریشه دارتر است. مثلا چرا خدا را نمىبینم؟
چطور خدا در همه جا هست؟ خدا چیست؟ بدیهى است که در دوران نوجوانى رشد فکرى و عقلى نوجوان در وضع بهترى است آگاهى و جهان بینى آنها نسبتا وسیعتر و طبعا سؤالات آنها در این رابطه پختهتر و ریشه دارتر است.
1) منهج الصادقین ذیل الروم / 29.