»وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ؛ (1) و از پیش، شیر دایگان را بر او حرام [و ممنوع] گردانیده بودیم. پس [خواهرش آمد و] گفت: آیا شما را بر خانواده ای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کننده و خیرخواه اوباشند.«
این آیه درباره ی حضرت موسی – علی نبینا و آله و علیه السلام – از پیامبران اولی العزم پروردگار می باشد. خداوند در این آیه ی شریفه می فرماید: شیرها را بر او حرام گردانیدم تا مادرش که صلاحیت شیر دادنش را دارد بیاید و او را شیر دهد. مردان الهی باید از مادرانی که صلاحیت داشته باشند شیر بنوشند و نباید شیر ناپاکان را بخورند که
گوشت و پی آنان به حرام پرورده نشود. (2)
تغذیه ی مردان خدا از شیر زنان کافر شایسته نیست، چه رسد که از آنان متولد گردیده و به وجود آیند. تحریم در این جا منع است، نه نهی از فعل. با منع الهی – که حرام شرعی نیست، بلکه تحریم تکوینی است- کینه ی آن زنان در دل و جان نوزاد سرشته شد، همان گونه که خداوند مهربان محبت حضرت موسی – علی نبینا و آله و علیه السلام – را در دل فرعون، که قصد کشتن او را داشت، گذاشت.
گفته اند که آن حضرت تا آمدن مادرش به مدت هشت شابنه روز شیر میل نمی فرمود و انگشت خود را می مکید و سیر می شد. خاله ی آن حضرت می دانست که آسیه، همسر فرعون، برای دایه آوردن نگران است و درصدد برآمد که وسیله ی آمدن مادر آن حضرت شود.
پس از انجام مقدمات کار، مادر آن حضرت آمد و او به آسانی از پستان مادر شیر نوشید. با عنایت خداوند، آن مادر مهربان تربیت فرزند را بر عهده گرفت، همان فرزندی که بعدها پیامبری بزرگ شد و فرعون رااز تخت جباری خویش به زیر کشید. (3)
اهمیت شیر مادران برای نوزدان چنان است که خداوند متعال در آیات دیگری نیز سفارش نوزادان را فرموده است. یکی از آن موارد، بحث طلاق است. گاه ممکن است ازدواج به جدایی و متارکه ی زن و مرد منجر شود. هر چند پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با الهام از درگاه حضرت احدیت می فرماید: «أَبغَضُ الحَلالِ إِلَی اللهِ الطَّلاقُ؛ (4) بدترین چیزها در نزد خداوند جدایی و طلاق است.» با این همه، گاه طلاق به صلاح زن و مرد است و به هین دلیل، باب مهمی را در فقه فریقین به خود اختصاص داده است.
اگر از سر ناچاری و مصلحت، ازدواج زن و مرد به طلاق منجر شود، خداوند متعال فرمان می دهد که مدت حمل زنان باردار، عده ی طلاقشان باشد، حتی اگر این مدت به 9 ماه هم برسد. در این مدت – اگر چه طولانی باشد- زن باردار نمی تواند با مرد دیگری ازدواج مجدد کند، مگر این که از خون نفاس پاک گردد.
بر شوهرانی که همسران باردار خود را طلاق می دهند- اگر چه طلاق بائن و مبادراتی باشد- حق نفقه و کسوه و سکونت و… نخواهد بود، ولی در مورد زنان باردار این حکم صادق نیست. بر شوهر واجب
است که مسکن زنان باردار را تأمین کند و مخارجشان را مطابق با مقام و شأن آنان بپردازد.
از آن زنان هم خواسته شده است که نوزادان خود را رها نکنند و آنان را شیر بدهند و به شوهران نیز دستور داده شده که حتی دستمزد شیر دادن همسران مطلقه ی خود را بدهند. طرفین باید بدانند که نوزاد از آن پدر و مادر می باشد و آن دو باید با توافق به نتیجه ی مطلوب برسند.
شاید همین دستور اسلامی و تأخیر متارکه ی قطعی تا زمان وضع حمل و شیر دادن نوزاد، رابطه ی آنان را اصلاح کند و از جدایی قطعی پیشگیری نماید؛ چرا که خداوند می فرماید: «ُ لا تَدْری لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً؛ (5) نمی دانی، شاید خداوند پس از این پیشامدی پدید آورد.» در نهایت، اگر هیچ گونه راه صلح و صفا و گذشت و… وجود نداشت می توان نوزاد را به دایه و زن شیرده ی دیگری داد، هر چند مادر اولی تر است. (6)
آن چه گفتیم در این آیه به روشنی آمده است:
»أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّى یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِن
ْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى؛ (7)
همان جا که [خود] سکونت دارید به قدر استطاعت خویش آنان را جای دهید و به آنان آسیب [و زیان] مرسانید تا عرصه را بر آنان تنگ کنید و اگر باردارند خرجشان را بدهید تا وضع حمل کنند و اگر برای شما [بچه] شیر می دهند مزدشان را به ایشان بدهید و به شایستگی میان خود به مشورت بپردازید، و اگر کارتان [در این مورد] با هم به دشواری کشید [زن=دایه] دیگری [بچه را] شیر دهد.«
منظور از مشورت در این آیه، تعیین صلاحیت زنان شیرده است، تا از تندرستی کامل آنان اطمینان حاصل شود.
کتاب شریف کافی در این باره از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایاتی آورده است که در صورت طلاق زن، مخارج او و جنین در رحمش تا مدت شیرخوارگی به عهده ی شوهر است و زن تا وضع حمل نکرده، حق ازدواج با شوهر دومی را نخواهد داشت، اگر چه این مدت طولانی گردد. در این مساله، وضع حمل ملاک است اگر چه با سقط جنین [طبیعی] صورت گرفته باشد. (8)
در این آیه ی شریفه، مادرانی که طفل شیرخوار خود را رها کنند و راضی شوند که نوزادانشان را دیگری شیر دهند- اگر چه با اجیر نمودن دایه باشد- مورد سرزنش و عتاب و مذمت خداوند خالق قرار گرفته اند. (9) از این آیه ی مبارکه می توان استفاده کرد که مهمترین وظیفه ی زنان در جامعه تربیت فرزندان است. بی تردید، تمامی بزرگان و برجستگان تاریخ از برکت تربیت و مراقب مادران خویش به قلّه های رفیع عزّت و افتخار دست یافته اند. (10)
1) قصص (28(، آیه 12.
2) تفسیر روح الجنان و روح الجنان، ج 15، ص 105.
3) برای مطالعه ی بیشتر رجوع کنید به: تفسیر المیزان، ج 16، ص 15؛ تفسیر منهج الصادقین، ج 7، ص 76: و تفسیر اثنی عشری، ج 10، ص 108.
4) نهج الفصاحه.
5) طلاق)65(، آیه 1.
6) تفسیر مجمع البیان، ج 25، ص 107.
7) طلاق)65(، آیه 6.
8) تفسیر انوار درخشان، ج 16، ص 436.
9) تفسیر کشف الحقایق، ج 3، ص 596.
10) تفسیرمخزن العرفان، ج 5، ص 368.