خالق هستی ذات بی همتایی است که داری اسماءالحسنی و جمیع صفات جمال و جلال است، لذا تنها او از ملاک پرستش و اطاعت و محبت برخوردار می باشد: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها«. (1) مدیریت جهان هستی و انسان منحصر در آن ذات مقدس است، بنابراین بر هر کاری توانا است: «وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ«. (2)
به همین جهت به هیچ چیز نباید به نظر استقلالی نگریست و باید فقط حکم و اراده او را در عالم وجود نافذ دانست: «لا مؤثر فی الوجود الا الله«. غیر او یعنی اسباب و موجودات طبیعت و انسان ها مجرای فیض و اراده الهی بوده که در معرض فنا و نابودی هستند، جز ذات نامتنهاهی خداوند که باقی و ابدی است: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ«. (3) لذا تنها او مسبب الاسباب و مقلب القلوب و محول الاحوال است.
هیچ حقیقتی جز خداوندِ کاملِ مطلق، شایستگی و توانایی آن را ندارد که موجودیت انسان را به کمال لایقش برساند، چرا که آدرس جان را جز جان آفرین نمی داند؛ بنابراین کسی غیر از او نمی تواند مصالح و مفاسد واقعی انسان را تبیین سازد. کسی که عظمت و جلالت بی نهایت خداوند متعال و فقر و ناتوانی محض خویش را درک کند، کمال و عظمت و سلامت شخصیت و شخص خود را در تواضع و تسلیم در برابر او و اتصال با او می داند. ذات اقدس اله غنی بالذات و کمال مطلق است، بنابراین نیازی به مخلوقات خویش و عبادت و اطاعت بندگانش ندارد.
محروم ساختن انسان خود را از عبادت و اطاعت هر چند در بعضی از موارد به سبب جهالت یا لجاجت یا ابتلا به مشکلات و مصائب و…، به معنای محروم نمودن خویش از قرار گرفتن در جاذبه جمیل علی الاطلاق و به ثمر رساندن ابعاد عظیم شخصیت خود و صلاحیت برای ورود به جهان زیبای ابدی و بهشت رضوان و لقاءالله است که ملازم با اختلال یا تباهی شخصیت می باشد.
به همین جهت جز جاهل شقی از این نعمت عظمی محروم نمی گردد و بر پروردگار خویش جرئت پیدا نمی کند و گستاخی را روا نمی دارد: «فإنّه لا یجترء علی الله إلا جاهل شق«. (4) غافل از این که از جمیل، جز جمال صادر نمی شود، لذا تمام افعال او، همچون آفرینش جهان و انسان و همه ی سخنان او همچون قرآن کریم و دستورهای دینی او در سیره ی پیشوایان دین زیبا است؛ بنابراین ارتباط با خدای جمیل در پرتو اطاعت از فرمان های زیبای او، به انسان، جمال و به زندگی، صفا و به روح، لذت می بخشد.
لذا سزاوار است در سایه ی جان و روح محبوب خود، تمام موجودیت خویش را در تمام لحظات زندگی و موقع عبادت رهسپار کوی آن جمیل محبوب نمود و با یاد مستمر او هدفمند بودن جهان و انسان، عظمت خویشتن و حکیمانه و عادلانه بودن قوامین و دستورهایش و تمام حقایق فوق را یادآور شد و از فراموش شدن آنها جلوگیری کرد.
1) اعراف)7(آیه 180.
2) آل عمران)3(آیه 189.
3) الرحمن (55) آیه 26 – 27.
4) نهج البلاغه؛ نامه 53، شماره خطوط متن 137.