برای تحقق هر امر مهمی ایجاد شرایط و زدودن موانع ضروری است، بدین سان راه نجات از بیماری های شخصیتی و وصول به سلامت شخصیت و صعود تکاملی روح، تنها در سایه مبارزه با خودخواهی ها و خواسته های غیر معقول نفسانی و امور متورم سازِ خودطبیعی و حاکمیت نفخه ی ربانی و مالکیت بر خویشتن و عمل به آموزه های دینی امکان دارد.
بدیهی است که آدمی در بعد طبیعی و غرایز با حیوانات و در جنبه ی روحی با ملائکه شریک است، لذا روح یک حقیقت ملکوتی و تکامل یافته تر از جنبه ی طبیعی است و نباید تحت تأثیر و سیطره آن قرار بگیرد.
به طور کلی هر حقیقتی قدرت فراتر رفتن از محدوده ی خود را ندارد و در قلمر وجودی خود می تواند فعالیت کند؛ بنابراین خود طبیعی بیشتر از دایره ی طبیعت و حفظ خویشتن نمی تواند عمل کند، اما بعد ملکوت گرایی انسان است که می تواند با ماورای طبیعت ارتباط برقرار سازد و در صعود به تکامل، مدارج عالی را طی کند، ضمن این حافظ خودِ طبیعی از افراط و تفریط و تضمین کننده ی سلامت جسم می باشد.
بر این اساس، مدیریت انسان باید به دست با کفایت حقیقت اصیل خویش که از درک و شعور و الهام ها و گرایش های ارزشی و اخلاقی برخوردار است قرار بگیرد و خود طبیعی که فاقد این امور است و به همین جهت حد و مرز و قانون نمی شناسد، به حکم تبعیت جاهل از عالم، دانی از عالی در تحت فرمان او باشد.
عقل و نفخه ی ربانی، امام عادل و مهربانی است که عادلانه و خیرخواهانه در باره ی تمام موجودیت مادی و معنوی انسان قضاوت نموده و با تأمین نموده و با تأمین همه ی نیازهای طبیعی و ملکوتی، عدالت درا در کشور وجودِ آدمی برقرار می سازد و طعم لذیذ حیات طیبه و تکاملی را به انسان می چساند. اما اگر زمام امر به دست غرایز نفسانی افتاد، به حکم نداشتن فهم و شعور عقلانی و طبع مرز نشناسی خود، ظالمانه قضاوت و عمل می کنند که لازمه اش اسارت و تضعیف نور فطرت و وجدان و بی توجهی به رهنمودها و تحرکات و
نیازهای اساسی آنهاست. در نتیجه، مواعظ و راهنمایی های بیرونی هم در او مؤثر واقع نخواهد شد و یا تأثیرش ضعیف خواهد بود. حضرت امام علی)ع) در این زمینه می فرمایند:
»واعلمو أنّه من لم یعن علی نفسه حتی یکون له منها واعِظ و زاجِر لم یکن له مِن غیرِها زاجر و لا واعظ«؛ کسی که به خود اهمیتی ندهد و خویش را یاری نبخشد که از نفس خود- عقل و فطرت و وجدان- پنددهنده و منع کننده ای داشته باشد، برای او از غیر نفسش نه منع کننده ای خواهد بود و نه پند دهنده ای. (1)
روشن است کسی که نتواند عدالت را در وجود خویشتن پیاده کند و سرمایه های عظیم خویش را در برابر هوی و هوس ها حفظ نماید، هرگز توانایی ایجاد عدالت در دیگران و خانواه و اجتماع را نخواهد داشت، چون فردی که فاقد فضیلت و کمالی است، نمی توند اعطا کننده ی آن فضیلت به دیگری باشد: «فاقد الشیءِ لا یعطیه«. این بدان جهت است که عجز در رعایت حقوق و تحقق عدالت در یک نفر، آن هم نزدیک ترین و محبوب ترین موجودات که موجودیت و خویشتن آدمی است، مستلزم ناتوانی در ایجاد چنین کمالی در غیر خود و بیشتر از یک نفر است؛ به همین جهت پیشوای عادلان حضرت علی می فرمایند:
»فکان أول عدله نفی الهوی عن نفسه«؛ نخستین مرحله ی عدل، نفی هوس و خواسته های غیر منطقی از نفس خویشتن است. (2)
اکنون به راحتی می توان دریافت که مدعیان دروغین حقوق زن و بشر، عدالت و نظم نوین جهانی، آزادی، صلح و… که در رعایت قوانین و حقوق جان خویش و ایجاد نظم و صلح و عدالت و آزادی در درون خود عاجز وناتوانند، خدعه گرانی هستند که هدفی جز ظلم و تجاوز و سلطه گری و نابودی کرامت انسانی به ویژه در زنان و محو ارزش های اسلامی ندارند.
بنابراین قصد واراده راسخ و مستمر برای چنین تحول و تصعید مبارکی در شخصیت لازم است، که از حضرت موسی (ع) نقل شده که در مقام مناجات با خداوند عالم فرمود:
»رب کیف أصِل إلیک؟ قال الله تعالی قصدک لی وصلک إلی«؛ پروردگارا چگونه به وصال تو نایل آیم؟ خداوند متعال فرمود: قصد وصول به من همان و رسیدن به من همان. (3)
موانع این قصد و اراده به طور کلی یا درونی است و آن، عدم خودباوری و تلقین به عدم توانایی است. ولی این در واقع مانع نمایی است که به واسطه تفکر در عظمت استعدادهاو اراده و توانایی هایی که در رفع مشکلات بزرگ و وصول به مقاصد خویش در زندگی به کاربرده، از بین می رود، و یا مانع بیرونی است از قبیل نامساعد بدن محیط خانواده یا جامعه، عدم تعلیم و تربیت های سازنده و غیر اینها. اما این امور در حدی نیست که اراده و اختیار را از انسان سلب نماید و سد راه وی بشوند، بلکه وقتی چنین موانعی در پیش روی خود می بیند، همه ی نیروها و استعدادهای خویش را بسیج نموده تا آنها را برطرف و به هدف واصل شود وهمین امر در تسریع رشد استعدادها و کمالات بالقوه و همچنین مقاوم تر و ورزیده تر شدن انسان اهمیت به سزایی دارد؛ به طوری که بتواند از سنگلاخ های صعب العبور زندگی عبور نماید و خود را نبازد. علاوه بر این که توفیق و امداد غیبی الهی همراه انسان خواهد بود.
گذشته از اینها هر کسی در حد توان مکلف است: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها«(4) و هر ارزش و فضیلتی هم که به حسب افراد، تحصیل آن مشکل تر باشد پاداش آن نیز بیشتر است. بنابراین جای هیچ عذر و بهانه ای برای کسی نمی ماند، مگر این که فردی بخواهد به خاطر چند روز دنیا و بهره ی قلیل آن، با این بهانه های بی اساس، خود را فریب دهد و از آن خیر بزرگ محروم نماید.
1) نهج البلاغه، خطبه 90.
2) همان، خطبه 87.
3) ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج26، ص71.
4) بقره (2) آیه 286.