خداوند، زیبای بی نهایت و جمیل بی کران است و هدف از آفرینش انسان را هم رسیدن به جمال و وصال خود قرار داده و زمینه رسیدن به این هدف والا را در درون آدمی از راه عقل و فطرت و احساسات عالی و در بیرون با فرستادن پیامبران و کتاب های آسمانی فراهم نمود.
از این رو اگر انسان طالب و جویای جمال و زیبایی است، روشن می گردد که هدف از آفرینش انسان، آراسته شدن به اخلاق و کمالات آن جمیل و زیبای مطلق و در نتیجه دیدار لذت بخش و خوشایند با اوست. بنابراین هدف اصلی خاستگاه این فطرت زیباگرایی، زیبایی های اخلاقی و معنوی و جمال خداوندی است که انسان باید مظهر و آیینه ی جمال او بشود و به صفات و کمال های او مزین گردد و از سایر زیبایی هاـ که پرتوی از جمال محض اوست و آیینه هایی می باشند که آن حقیقت جمیل را نشان می دهندـ به مثابه وسیله ای برای رسیدن به آن ذات جمیل بهره ببرد. خلاصه آن که این حس و میل
درونی از امور فطری و شأن عالی آدمی است.
آوازه ی جمالت از جان خود شنیدیم
چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدیم
اندر جمال یوسف گر دست ها بریدند
دستی به جان ما بر، بنگر چه ها بریدیم(1)
بر این اساس، دو هدف فرعی برای حس زیبادوستی در کنار وصول به آن هدف اصلی وجود دارد: نخست آن که حقیقت های زندگی و ارزش های راستین الهی و انسانی در پرتو این حس هنری و تبیین و تصویر شود، تا حس زیبادوستی انسان های حقیقت جو تحریک و به سمت ارزش ها و واقعیت ها گرایش یابد و از ضدارزش ها و باطل ها دوری جویند.
دیگر آن که انسان، جسم و حیات طبیعی خود را در حد اعتدال، زیبا و آراسته نموده و به روح، لطافت و به زندگی، به ویژه نظام خانواده نشاط و انبساط روانی ببخشد و آن را از حالت یک نواختی خارج کند، تا زندگی، شیرین و گوارا گشته، بنیان خانواده استوار و اهداف والای آن تحقق یابد.
1) دیوان شمس تبریزی.