از ویژگی های زنان، انحصار طلبی در معشوق و محبوب بودن است؛ اقتضای یگانه معشوقه بودن زن آن است که قلب همسرش کسی جز او را نخواهد و قلبش تنها در گرو محبت و عشق او و فرزندانش باشد و هرگز سراغ زن دیگرـ هووـ نرود؛ اگر چه این میل طبیعی باید تعدیل شود.
این تمایل در زن از یک سو زمینه ی مناسبی برای او در داشتن زندگی توأم با صفا، صمیمیت، آرام و شیرین در سایه ی دل گرمی او به محبت همسر و در نتیجه ایجاد بستری مناسب و شایسته برای تولید و پرورش نسلی سالم و صالح و مادری نمونه بودن است و از دیگر سو مانع ازدواج مجدد شوهر که معمولاً منشأ مشکلات خانوادگی و تربیتی است، می شود.
با پیدایش هوو، زندگی خانوادگی، کانون پی آمدهای ناگوار و نابسامانی های روانی و جسمی بر زنان و فرزندان خواهد بود؛ زنان از وجود رقیب یا شریک زندگی که به محبوبیت آنها لطمه وارد کند تحت فشار روحی قرار گرفته و منشأ اختلالات روانی و
رفتاری در آنان می شود. جو حاکم بر خانواده جوی توأم با بی اعتمادی، تبعیض و درگیری خواهد بود و شوهر نیز معمولاً نخواهد توانست وظایف خود را در برابر زن ها و حتی فرزندان انجام دهد که اینها خود عامل فزاینده ای برای ایجاد مشکلات و اختلافات و عقده های دراز مدت می شود، بالاخص در مواردی که مردان از جهت اخلاق اسلامی و رعایت عدالت در میان همسران و فرزندان ضعیف باشند.
از این رو زندگی تک همسری بهتر و باصفاتر است، مگر در مواقع ضروری و با رعایت شرایط خاصی به ویژه شرط عدالت که در قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) بر آنها تأکید شده است.
از جمله مواردی که تعدد زوجات ضرورت می یابد این است که تعداد دختران و زنان بی همسر خیلی بیشتر از شمار پسرها و مردهای بی همسر باشد. در چنین حالتی با رعایت قوانین و مقررات اسلامی، چند زنی امری لازم و حکیمانه است هر چند بر خلاف میل طبیعی زن باشد، زیرا هر عقل سلیم و نیک اندیش حکم می کند که در صورت وجود مصلحت مهم تر، امرِ اهم بر امر مهم ترجیح داده شود و در چنین موقعیتی ازدواج به صورت چند همسری بسیار مهم و لازم تر از آن است که زنان و دختران، بی همسر بمانند و جامعه زنان و اجتماع دچار زیان های فوق العاده بگردد؛ چه اگر دختران ازدواج نکنند و از آن محروم شوند اختلال ها و عقده های روانی در کمین آنها خواهد بود، آن هم کسانی که در سایه ی جاذبه های خود، قدرت و توانایی اغوا و انحراف مردان و تخریب اخلاق انسانی و معنوی افراد جامعه را در حد بالا دارند و به قول شهید مطهری: «وای به حال بشر آن گاه که غریزه و عقده دست به دست هم بدهند«. (1)
در نتیجه روابط نامشروع، که خود عامل ازدواج نکردن یا تأخیر ازدواج پسران جوان و به تبع آن، بیوه شدن با تأخیر ازدواج دختران جوان است شیوع می یابد، بنیان خانواده ها از هم پاشیده و آسیب های غیر قابل جبران بر زنان، همسران، فرزندان و جامعه وارد می شود، لذا در این گونه موقعیت ها تعدد همسر لازم می باشد. هم چنان که با خواست فطرت انسانی خود زن که خیرخواه همنوع و صلاح هم صنف خویش است نیز هماهنگ می باشد.
اما بحث در ازدواج های غیر منطقی و غیر ضروری است که بودن تردید، علت آن هوس بازی و شهوت رانی است، اما نباید فراموش کرد که غالباً منشأ چنین ازادواج هایی، جلوه گری و پوشش های تحریک آمیز زنان است؛ به عبارتی بدحجابی و خودنمایی زنان با تحریک پذیری و ایجاد شهوت و هوس در مردان ارتباط مستقیم و تنگاتنگی دارد؛ امکان ندارد تحریک جنسی در جامعه باشد، اما در مردان عادی جامعه که از کنترل چشم و تقوای لازم برخوردار نیستند، هوس و میل به کام جویی ایجاد نکند و همین هوس و میل هاست که در مردان تک همسر گرایش به ازدواج مجدد را پدید می آورد، زیرا چنین مردانی با دلدادگی و مجذوب شدن به جاذبه های آشکار زنان، اندک اندک به ازدواج با آنها تمایل نشان میدهند که با کاهش محبوبیت همسر قبلی ملازم و همراه است و یا چه بسا محبت او را از دل خارج نموده و تنها به همسر جدید خود می اندیشد و دل می بندد. بدیهی است کاهش محبوبیت، فشارهای روحی و اختلالهای روانی و جسمی- همچون احساس حقارت، اضطراب، ناامنی، افسردگی و عوارض ناشی از آنهاـ را برای زن اول و فرزندان او ایجاد می کند.
بنابراین با نگاه محققانه و آمار به دست می آید که خودآرایی و بدحجابی به زیان خود این گونه زنان و سایر زنان جامعه تمام می شود، اما متأسفانه این زنان غافلند که سلامت و پاکی جامعه از مظاهر فساد و شهوت انگیز آنان، عامل مهمی در استمرار معشوقیت زن و زندگی تک همسری است.
1) نظام حقوق زن در اسلام، ص428.