خداوند به انسان ها مهر و محبت بی نهایت دارد و هدف او هدایت، کمال و سعادت ابدی آنهاست؛ از این رو اسباب و وسایل گوناگونی برای آنها جهت نیل به این هدف فراهم نموده است. برای هر انسانی واعظ، سخن گو و نماینده ای برای خود در درون به نام عقل، فطرت و وجدان و در بیرون به نام وحی و شریعت از طریق پیامبران، اوصیا و کتاب های آسمانی قرار داده است.
آنان که خواهان کمال و خوشبختی ابدی هستند، با گوش جان سپردن به این نصیحت گران واقعی و پیام آوران سعادت حقیقی، در صدد اطاعت الهی برآمدند، تا به آسانی خود را از امواج طوفانی دنیا نجات داده و به ساحل امن رستگاری ابدی دست یابند.
اما آنان که هوس و خواسته های نفسانی و شهوانی را بر دستورها و خواست الهی مقدم می شمارند و دنیای زودگذر را بر آخرت ماندگار ترجیح می دهند، خداوند حلیم بر اساس لطف بی کران و اراده حکیمانه اش آنان را مکرر به سمت حقیقت و سعادت فرا می خواند، تا شاید به خود آمده و از مرکب غرور و سرکشی و خودخواهی فرود آیند و در مسیر حق و اعتلای شخصیت، گام بردارند، لذا هر کس را به تناسب حال و روحیه اش از انواع هدایت های تکوینی درونی و برونی برخوردار می گرداند.
گاهی انسان را گذشته از ایجاد گرایش های مکرر به خیرات در درون، از رحمت و لطف بیشتر و نعمت های فراوان از بیرون برخوردار می کند، تا با انگیزه ی شکر منعم بیدار
گشته و سپاس گزار و مطیع ولی نعمت خود شود و گاهی او را به نتیجه و عکس العمل پاره ای از گناهانش مجازات می کند که به شکل بیماری ها، حوادث ناگوار، کمبودها، فقر و غم و اندوه و امثال آن آشکار می گردد، تا تکبر از قلب وی خارج شده و تواضع و تسلیم در آن مستقر شود.
هم چنان که نسبت به جامعه ای که گروهی از افرادش از اطاعت سر برتافته و به عصیان و سرکشی از دستورهای الهی روی آورده اند، گاهی آرامش، امنیت و فراوانی نعمت و برکات می بخشد و گاهی گرفتار برخی از بلاها و مصیبت ها؛ مانند زلزله، سیل، طوفان های شدید، ناامنی، قتل و غارت و مرگ های ناگهانی و غیره که بازتاب و نتیجه بعضی از اخلاق و کردار ناروای آنهاست، می کند تا شاید از خواب غفلت بیدار شده، از ذلت معصیت و گناه به عزت طاعت و بندگی رو کنند، و یا اگر قربانی چنین حوادثی شده اند، از گناهان پاک شده و یا عذاب برزخی و اخروی آنها تخفیف یابد. از این رو این بلاها نیز در باطن خود، رحمت الهی خواهند بود.
اصل در هدایت الهی آن است که با رحمت و نعمت، انسان ها را در مسیر عفاف و تقوا و تکامل قرار دهد؛ کما این که در دعا می خوانیم: «یا من سبقت رحمته غضبه«(1)؛ ای خدایی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است. بنابراین رحمت و لطف خداوند، اصل و سخط و غضب او فرع است.
با این همه، باطن غضب الهی نیز رحمت و محبت است و غضب او عین مهر و رحمت اوست. خشم او در نظام آفرینش و دستورهای قهرآمیز او در نظام دین، فرع و تابع اصل رحمت اوست و رحمت و غضب الهی هم بر اساس حکمت حکیمانه اوست؛ یعنی از آن جا که خداوند می خواهد انسان ها به سوی کمال و سعادت ابدی سیر کنند و بیشتر مردم به خاطر عوامل غفلت آفرین و لذت های مادی زودگذر، عظمت و هدف والای خویش را به دست فراموشی سپرده، از سیر تکاملی منحرف می گردند و جز با دستورهای قهرآمیز در نظام شریعت از یک سو و با بلا و مصیبت در جسم و جان و فرزند
و مال و امثال آن- که نتیجه و بازتاب بعضی از اعمال آنهاست- در نظام خلقت از سوی دیگر متنبه نمی شوند؛ از این رو آنها را در دنیا با مجازات و مکافات بعضی از آثار گناهانشان هشدار می دهد.
1) مفاتیح الجنان.