زن در نظام تکوین، چنان که گفته شد، مظهر محبوبیت است، لذا نیاز و علاقه ی طبیعی او این است که قلب مرد را تسخیر کرده و محبوب دل او باشد، آن هم به صورت همیشگی و مادام العمر. مرد نیز بنابر آن که مظهر طلب و محب بودن است؛ نیازمند همسری دلخواه است که عاشق و دلداده ی او باشد.
در پرتو این نیاز دوسویه، زن و مرد به هم گرایش پیدا کرده نسبت به یکدیگر و پیوند خانوادگی و تداوم آن علاقمند می شوند و بدین ترتیب زمینه ی نیل به اهداف ارزشمند ازدواج فراهم می گردد. به قول ویل دورانت: «زن وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه کردن به او مایه ی حیات اوست«. (1)
البته محبت زن و مرد دوسویه است و هر دو به مهر و محبت نیازمندند، اما آن چه مورد بحث است آن است که زن به مقتضای طبیعتش دوست دارد در قلب یک مرد جا گرفته و او را برای همیشه نزد خود نگاهدارد، لذا گفته شده هیچ لذتی برای زن بالاتر از
این نیست که همیشه در کنار مرد مورد علاقه اش به سر برد و خوشبختی خود را در این می داند.
1) ویل دورانت، لذات فلسفه، ص141.