یکى دیگر از عوامل اساسى شکل دهندهى شخصیت کودکان، محیط است؛ محیط شامل خانواده، مدرسه و جامعه مىشود.
محیط سالم، به دور از سخنان ناپسند و کردار زشت، به ویژه اعمال منافى عفت در رشد شخصیت روحى و اخلاقى فرزندان اهمیت فراوان دارد و محیط ناسالم نیز در تزلزل و سقوط شخصیت آنان بسیار مؤثر است، لذا محیط فرزندان از نوزادى تا جوانى باید کاملا از اعمال زشت و دور از اخلاق، پاک باشد.
نقش محیط خانواده در سلامت روانى و بهداشت حیات جنسى فرزندان چشمگیرتر از سایر محیطهاست؛ رعایت موازین اخلاقى و اسلامى والدین در برابر آنها به ویژه رابطه ویژه زناشویى در درجه اول و کیفیت روابط آنان با فرزندان در مرحله بعدى از اهمیت به سزایى برخوردار مىباشد تا آن جایى که پاى سعادت و شقاوت فرزندان در میان است، زیرا شخصیت فکرى و اخلاقى افراد در خانواده پایه ریزى مىشود.
گرچه استعداد عقلانى نوزاد هنوز شکوفا نگشته و کارهاى خوب و بد، معانى کلمات و امثال این امور را تشخیص نمىدهند، اما از طریق حواس، مغز و اعصاب و روان لطیف او اثرهایى را مىپذیرد و به ویژه صداهایى را که مىشنود و مناظرى را که مىبیند در روان ناخودآگاه او ثبت و ضبط مىشود و در شخصیت و رفتار آینده او تأثیر مىگذارد، لذا
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند:
در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپ او اقامه گفته شود (1)
چنان که در زمینه ارتباط خاص زناشویى حضرت امام صادق علیهالسلام مىفرمایند:
لا یجامع الرجل امرأته و لا جاریته و فى البیت صبى فان ذلک یورث الزنا؛ مرد نباید هنگامى که کودکى در اتاق باشد با همسر یا کنیزش مجامعت کند، زیرا این عمل باعث مىشود که طفل به بىعفتى و زنا کشیده شود (2)
کودک به تدریج با آن چه در محیط و اطراف او مىگذرد، از طریق حواس ظاهرى آشنا شده و تحت تأثیر آنها قرار مىگیرد؛ حس الگو گیرى کودک و انعطاف پذیرى عمیق او در برابر تأثیرات اخلاقى و رفتارى والدین و علاقهى فطرى او به دانستن، زمینه را براى آگاهى و کسب صفات اخلاقى از والدین فراهم مىسازد و بناى اصلى شاکله وجودى او را پایه ریزى مىکند.
بنابراین در محیطى که مهر و محبت، شرافت و عدالت، عفت و غیرت، طهارت و صداقت و سایر صفات انسانى باشد کودکان و فرزندان درس انسانیت و آزادگى مىآموزند و در محیطى که رابطهى والدین با فرزندان بر اساس محبت معقول و احترام به شخصیت آنان باشد، احساس شرافت و بزرگوارى کرده و زمینه براى پذیرش و رشد اخلاق نیکو در آنها فراهم مىشود. اساسا شخصیت سالم و معتدل فرزندان در فضاى آکنده از مهر و محبت و دیانت و معنویت شکوفا گشته و رشد مىکند.
کودکان با چشمان معصوم، منظرههاى زیباى احترام متقابل و رفتارهاى محبت آمیز والدین و ارزشهاى الهى و فضایل انسانى و عبادتهاى دلنشین آنان را مشاهده مىکنند و الفاظ خوب و نام مقدس خداوند و پیامبر (صلى الله علیه و آله) و امامان معصوم علیهالسلام و… و آهنگ دل رباى تلاوت قرآن و صداهاى موافق با فطرت را مىشنوند، بر اساس غریزه الگو پذیرى و تقلید – که از نیرومندترین غرایز انسانى، بالاخص در کودکان و نوجوانان
است- تحت تأثیر آنها قرار گرفته و از آنان سرمشق مىگیرند و پایههاى شخصیت اخلاقى و معنوى آنها به صورت شایستهاى شکل مىگیرد و فطریاتشان شکوفا مى گردد.
اما اگر محیط کودکان، ناهنجار و ناآرام و ارتباط پدر و مادر ناسالم و خشونت آمیز بود و نغمههاى شیطانى، موسیقى حرام، مناظر سوء و منافى عفت در آن وجود داشت، شخصیت آنها آسیب دیده و حیات اخلاقى، معنوى و جنسىشان در معرض خطر قرار مىگیرد و زمینهى تحقق شخصیت بیمار در آنان فراهم مىگردد. بدیهى است که بیدارى غریزهى جنسى به دون بیدارى و شکوفایى فطرت، نتیجهاى جز انحراف نخواهد داشت، چون فطرت کنترل و تعدیل کنندهى غرایز است.
در مورد فرزندان نوجوان و جوان نیز از این قبیل است؛ محیط خانواده باید از صلح، صفا و محبت برخوردار باشد و به بوى خوش فضایل اخلاقى و معنوى معطر باشد و از عوامل تحریک کنندهى غریزهى جنسى- که سن نوجوانى و جوانى دوران رشد این غریزه و آمادگى براى شعلهور شدن آتش شهوت و در نتیجه انحراف است- کاملا مبرا و پاک باشد، تا آنان به آداب انسانى و اسلامى روى آورده و در مسیر صلاح و سعادت حرکت نمایند.
عدم پوشش لازم والدین- به ویژه مادر- در برابر فرزندان و بلکه تمام اعضاى خانواده در حضور یک دیگر، مخصوصا خواهر در برابر برادر، مزاح و رابطه عاشقانه پدر و مادر در برابر آنها، استفاده از وسایل سمعى و بصرى مخرب شخصیت، حضور در مجالس مختلط زن و مرد، بىپروایى در حریم عفاف و هر عمل و گفتارى که در بیدارى و تحریک غریزهى جنسى مؤثر است و اسلام عزیز نسبت به آن هشدار داده، باعث مىشود فرزندان در معرض انحرافات جنسى، به ویژه خود ارضایى قرار گرفته و از راه رستگارى و خوش بختى و آیندهى درخشان بازمانند، که از نتایج و پىآمدهاى وخیم و خطرناک آن رفتارهاى ناپسند آنان نسبت به والدین خویش است.
لذا علت اصلى بسیارى از انحرافات جوانان و نوجوانان، ناشى از چنین خانوادههاى آسیبزا است که در اثر بىمبالاتى و بىاحتیاطى، جگر گوشهاى خود را به لجنزار فساد و انحرافات انداختهاند.
بنابراین کیفیت ارتباط والدین با یک دیگر و با فرزندان در اخلاق و کردار حال و آیندهى آنها نقش مهمى دارد و این گونه ارتباطات، اولین گام در مسیر حسن یا سوء تربیت آنها مىباشد. از این رو در اسلام مربى و کسى که درصدد اصلاح دیگران است، باید اول خود را اصلاح کند تا در تربیت و ارشاد دیگران موفق شود، در غیر این صورت، نصایح و سخنان او مؤثر واقع نبوده، بلکه اثر سوء در افراد خواهد داشت. بر همین اساس تربیت و هدایت عملى در اسلام مقدم بر هدایت و تربیت زبانى بوده و بر آن تأکید شده است؛ چنان که امام صادق علیهالسلام مىفرمایند:
کونوا دعاة للناس بغیر ألسنتکم؛ مردم را با غیر زبانهایتان- یعنى با اعمال نیک خود- دعوت ]به سوى خداوند متعال] کنید (3)
جاذبهاى که اعمال نیکو و خلق و خوى زیبا دارد، به مراتب بیشتر از موعظهها و جاذبههاى گفتارى بوده بلکه قابل مقایسه با آن نیست.
نتیجهى سخن آن که زنان و مردانى که نسبت به بهداشت حیات جنسى و سلامت روانى افراد اجتماع مخصوصا جوانان و نوجوانان بىتوجه و یا کم توجهاند، یقینا در محیط خانه نسبت به امورى که ذکر شد توجه چندانى ندارند.
امکان ندارد زنانى که در حضور معبود خویش شرم نمىکنند و در برابر نامحرمان و مجالس عمومى با آرایش و نمایش بعضى از اندامهاى تحریک آمیز، مثل موها و گردن و سینه و لباسهاى زننده و نامناسب حاضر مىشوند و بدین وسیله خواستهى غیر معقول نفسانى خود را بر فرمان خالق خویش مقدم مىدارند؛ در برابر فرزندان یا برادران خود- که محرم او هستند- پوشیده و غیر محرک و بدون آرایش جلب توجه کننده حاضر شوند.
آیا مردان و زنانى که مصالح اجتماع و انسانیت افراد را فداى هوسها و آزادىهاى لجام گسیخته مىکنند و طعم شیرین و گواراى حقیقت زندگى را از فرزندان جامعه سلب مىکنند، مىتوانند محیط خانه را از تحریکات جنسى و رفتارهاى شهوت آفرین خود پاک کرده و خانه و فرزندان خویش را با عطر محبت و سجایاى اخلاقى و نور عبادت و راز و نیاز با جمال بىنهایت و مبدأ زیبایىها معطر و روشن سازند؟
در حالى که بندگان واقعى خداوند و ارتباط با مبدأ زیبایىها، منشأ همهى زیبایىهاى اخلاقى و رفتارى و در نتیجه محبت و عشق راستین در خانواده است و بندهى هوس و شهوات بودن سرچشمه همه زشتىهاى رفتارى و اخلاقى و اختلافات خانوادگى است؛ به همین جهت پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) فرمودند:
کلما أزداد العبد ایمانا أزداد للنساء؛ هر چه ایمان بندهى خدا زیادتر شود محبت او به زنان بیشتر مىشود (4)
کسى که با خود و جان محبوب خویش رابطه منطقى و عاطفى نداشته و موازین و قوانین روح ملکوتى خویش را زیر پا مىگذارد، امکان ندارد بتواند روابط معقول و محبت آمیز با همسر و فرزندان خویش داشته و به وظایف خویش در مقابل آنها عمل کند. پدران و مادرانى که در برابر حفاظت اخلاقى و معنوى خویش احساس مسؤلیت ندارد، قطعا در برابر حفاظت اخلاقى و معنوى فرزندان، مخصوصا دختران جوان خود که از هدیهها و نعمتهاى بسیار ارزشمند الهى هستند، نخواهند داشت.
بنابراین فرزندان چنین خانوادههایى نه تنها از بیرون خانواده دچار آسیبهاى اخلاقى و معنوى مىشوند، بلکه از درون هم در معرض آسیبها و خطرات جدى قرار مىگیرند و سلامت روانى و انسانیت و تکامل آنان، قربانى بت هوسها و خواستههاى نامشروع نفسانى والدین آنها مىشود که دود آن در چشم آنان نیز خواهد رفت.
به راستى اینان که نه به خود و فرزندان خویش رحم مىکنند و نه به فرزندان اجتماع، چگونه انتظار دارند که در سختىها و مشکلات بالاخص هنگام سکرات و شداید مرگ و بعد از آن، مورد لطف و رحمت ویژه خداوند متعال قرار بگیرند و از آنها نجات یابند.
1) وسائل الشیعه، ج 5، ص 15.
2) همان، ص 28.
3) اصول کافى، ج 2، ص 105.
4) بحارالانوار، ج 103، ص 228.