دو اصل روان شناختی در این باره وجود دارد؛ نخست: «السنخیه عله الانضمام«؛ سنخیت و شباهت روح و روان- میان دو یا چند نفر- علت جذب و کشش آن دو به یکدیگر است. دیگری: «عدم السنخیه عله النفور«؛ فقدان سنخیت سبب نفرت و جدایی است. بر این اساس زن باحجاب و عفیف، مجذوب مردان عفیف و با ایمان و زن های غیر محجه، مجذوب مردان غیر غفیف، یا کم عفت و غیرت می شوند؛ به قول شاعر نغز گو:
کبوتر با کبوتر باز با باز
کند هم جنس با هم جنس پرواز
قرآن کریم در باره ی یکی از فلسفه های حجاب می فرماید:
»ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ«؛ این برای آن است که به ]عفت، حریت و صلاح] شناخته شوند و مورد تعرض و آزار ]مردان فاسق و هوس باز] قرار نگیرند. (1)
چنان که در بیان علت و حکمت حرمت سخن گفتن زن با ناز و کرشمه و کج کردن زبان می فرماید:
»… فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ…«؛ ]با ناز و نرمی و لحن هوس زا سخن نگویید] که فرد بیماردل و هوس ران- در شما طمع ورزد. (2)
افراد سست عفت، جذب زن هایی می شوند که در عفت ضعیف و در پوشش و
رفتارهای خود بی پروایند و برای آنان مزاحمت ایجاد می کنند و یا رابطه ی دوستانه برقرار می نمایند؛ بنابراین در بطلان و رذیلت پدیده ی شوم لاقیدی، بدحجابی و عشوه گری و غیره همین بس که جنبه ی حیوانیت و شهوت افراد جامعه تحریک شده و افراد هوس باز و شهوت ران را به سمت خود می کشاند، در حالی که حجاب و رفتارهای عفیفانه، بعد انسانیت افراد و اجتماع را تحت تأثیر قرار داده و افراد شهوت طلب و اهل تباهی را از خود دور می سازد.
1) احزاب (33(آیه 59.
2) همان، آیه 32.